۱۳۹۲ آبان ۱, چهارشنبه

رنج؛ پوچی و بدتر از پوچی!

رنج هرگز چیز مفیدی نیست، اگرچه ممکنه بعضی وقت ها به آدم هشدار بده که یه اشتباهی در کارش و یا در تفکرش وجود داره، اما انسانی که در مسیر خودشناسی پیش رفته، اینو خوب درک می کنه که رنج در نهایت هرگز نمی تونه چیز خوبی باشه و بنابر این یکی از نتایج شیرین خودشناسی، پایان دادن به رنج هست. البته باید توجه داشت این به معنی تموم شدن چالش ها نیست، بلکه به معنی تغییر نگرش ما نسبت به پدیده هاست و اینکه هیچی رو بیش از حد جدی نگیریم و حالت رنج رو از احساسات و حافظمون به طور کلی کنار بذاریم.
وقتی آدم نگرشش رو عوش کنه، طبیعتاً سعی می کنه عاقلانه تر هم رفتار کنه و برای خودش رنج اضافی ایجاد نکنه. ولی در مورد چیزی که کنترلش دست ما نیست، پس دیگه مسئولش ما نیستیم که بخوایم به خاطرش رنج بکشیم!
البته در عمل گاهی سخته که اصلاً رنج نکشیم، ولی کمی رنج کشیدن بهتره از همیشه رنج کشیدن! هرچند که به طور مطلق، رنج نکشیدن و شادی دائمی از همه سَره... 
آدم از پوچی خوشش نمیاد، ولی رنج از پوچی خیلی پست تره! زندگی یه حالت خامی داره که معناش رو خود انسان تعیین می کنه، ولی وقتی رنج با زندگی قاطی میشه... زندگی آلوده میشه، و اینجاست که باید در صدد رفع آلودگی بود.
رنج به خاطر چیزهایی که نداریم بدترین احساس ممکنه! در عوض باید با شادی تلاش کنیم تا اونچه رو می خوایم به دست بیاریم و اونچه که میخوایم، باشیم...
هم چنین عقل حکم می کنه هر کاری هم منجر به رنج میشه رو متوقف کنیم. مثلاً اگه کسی که اوضاع شخصی خودش خوب نیست و از اون طرف هم امید و اطمینانی به جامعه و آینده نداره، اجباری نیست که بخواد با انداختن یک بچه، رنج خودش رو دو برابر کنه! در عوض می تونه اون رو موکول کنه به زمان و شرایط مناسب تر، و تلاش کنه که بهترین ها رو در زندگی خودش بیافرینه و یک زندگی سالم و توأم با رفاه برای خودش ایجاد کنه. ممکنه بعضی وقت ها و بعضی جاها به پوچی بر بخوره، اما رنج از پوچی بدتره! چون جای پوچی رو میشه با زندگی و معنایی که خودمون تعریف می کنیم پر کرد، اما جای رنج رو اول باید تبدیل کرد به پوچی و بعد جبرانش کرد! یعنی یه مرحله ی مزخرف اضافه...

زندگی یک روند جاریه. اون چه که ذهن ما به عنوان "پوچی" تعبیر کنه شاید واقعاً پوچ نباشه، بلکه هنوز ما قادر به درکش نباشیم. اما رنج در واقع آلودگیه، و لازمه که حتماً پاک بشه تا زندگی تمیز و شرافتمندانه ای داشته باشیم...
وقتی آدم مسئله ی رنج رو برای همیشه حل می کنه و به رنج هایی که در گذشته کشیده فکر می کنه، اگرچه رنج کلاً پست و کثیفه ولی اون موقع که انسان شاد باشه، یه احساس باحالی بهش دست میده از اینکه هم چنان پاک مونده و نذاشته رنج آلود بشه...

هیچ نظری موجود نیست: