۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

"زنده شدن به زندگی" و "معرفت" یعنی چی؟

مرحوم عباس اقبال آشتیانی که از اولین ایرانی های تحصیل کرده در اروپا بود، مقاله ی معروفی داره در مورد "دانشمند واقعی"، که در اون به بهترین شکل ممکن توضیح میده که چه علمی مفیده و چرا انباشته کردن علم به خودی خود ارزشی نداره (چون نهایتاً کاربرد از همه چیز مهم تره).
در پایان این مقاله در تعریف معرفت و آگاهی، یه جمله ای میاره از یه نماینده ی مجلس فرانسه در اون زمان (یعنی حدود 70 سال پیش) که میگه:
"معرفت چیزی است که پس از آموختن همه چیز و فراموش کردن همه چیز، در روح آدم بر جای می ماند!"

و دقیقاً هم کسی که اطلاعات مفید بیشتری کسب کنه، رشد و تکامل روحی براش آسون تر میشه و یه حس لذّتبخشی در وجودش جا می گیره که همون معرفت، شناخت یا آگاهیه.
کسی که به معرفت و شناخت می رسه، از غم و غصه رها میشه و یه جور شادی همیشگی در وجودش جا می گیره. البته غم هم هست و هر آدمی بعضی وقت ها ممکنه غمگین بشه، اما آدمی که به شناخت درست رسیده فرقش اینه که دیگه از زمین و زمان شکایت نمی کنه! بلکه حداکثر تلاش و خلاقیت خودش رو به کار می بره تا زندگی همونی بشه که دلش میخواد. به این ترتیب، شادی و نشاطش همیشگی میشه، نه موقتی.

حالا "زنده شدن به زندگی" هم تقریباً همچین معنایی داره، یعنی انسان بعد از درک نسبی همه چیز، این لحظه رو بپذیره و با به دست آوردن آگاهی و شناخت درست، بدونه که چه طور از این لحظه استفاده کنه و چه طور زندگی رو در این لحظه بسازه و مدیریت کنه. گذشته در زمان خودش اهمیّت داشت و باید زندگی در اون زمان درک میشد، اما اگه حالا به هر دلیلی بد گذشته، خوشبختانه دیگه به تاریخ پیوسته و مهم ترین وظیفه ی ما درک لحظه ی حال و زندگی در این لحظه هست که با اندوه و افسوس و یا ناراحتی به خاطر نقص ها نمیشه به این درک رسید.

وقتی انسان زنده بشه به زندگی، معنیش اینه که دیگه صرفاً یه مرده ی متحرک نیست! دیگه انسان یه توده ای از عقده های مختلفی که از گذشته سرچشمه می گیرن نیست، بلکه تبدیل میشه به یه موجود پویا و خلاّق، که با خلاقیت و نوآوری به هر خواسته و آرزوی خوبی که داشته باشه می رسه...


البته همه ی ما تا حدی اینطور چیزا رو می دونیم، ولی دونستن به تنهایی کافی نیست! بلکه مهم اینه که تا چه حد اونا رو تو زندگیمون به کار می بریم. عیبی نداره اگه بعضی وقت ها با وجود اینکه می خواستیم ولی نتونستیم. مهم اینه که از الآن به بعد بیشتر همّت کنیم و هر لحظه از زندگی رو استفاده کنیم، چون زندگی در ذات خودش کامل و جاودانه هست، و تلف شدن یه بخش کوچیکی از اون رو میشه نادیده گرفت! البته لازم به ذکره که این هم نباید بهونه ای بشه واسه تنبل بازی! و یا عادت ناپسند مأکول کردن کارها و لذّت ها به بعد، چون در این صورت فقط خودمون بیشتر رنج می کشیم نه اینکه به ذات زندگی آسیبی برسه!

بنابر این با فراموش کردن گذشته و درک لحظه ی حال و شروع زندگی تازه، در واقع به خودمون خدمت می کنیم و با رهایی از رنج، در راه خوشبختی قدم می ذاریم...
این هم البته مسیری نیست که یه ساعته و یا یه شبه طی بشه! بلکه خوشبختی در واقع سفریه به درازای طول عمر ما و به درازای زندگی های متعدد، که این سفر پر از شگفتی ها و رازهاست...

حالا فرض کنید 14 میلیارد سال پیش هم روح ما در یک جسم جانداری در یه جای دیگه از کائنات مشغول زندگی بوده با همه ی جوانب اون زندگی. البته که ما یادمون نمیاد! ولی به فرض هم اگه یادمون بیاد، چه کاری می تونیم براش انجام بدیم؟! آیا می تونیم گذشته رو تغییر بدیم؟! فقط مگر در تخیّل بشر! که مثلاً میگن اگه روزی ماشین زمان اختراع بشه، این امر امکان پذیر میشه. ولی جدای از تخیّل، امروز می دونیم که با استفاده از هیپنوتیزم، میشه خیلی از خاطرات بد و آزاردهنده ی گذشته که باعث اختلال در زندگی شدن رو پاک کرد و حتی برای همیشه به فراموشی سپرد! 
وقتی هم به دنیا میایم، چیزی از گذشته به یاد نداریم! حتی همین الآن که بزرگ شدیم هم چیزی از دوران شیرخوارگیمون به یاد نداریم! (به ندرت ممکنه کسی دوره ی طفولیتش رو به یاد بیاره) و حقیقتاً دیگه در این لحظه کاربردی نداره اون خاطرات، چون یه مرحله ایه که سپری شده و الآن در مرحله ی "اکنون" هستیم! مراقبه، یوگا، مدیتیشن و سایر روش های تقویت روحی هم همین کار رو به شیوه های متفاوت انجام میدن، و هدف نهایی از همه ی اینها، درک کامل لحظه ی حاله و زندگی ای که همین الآن جریان داره.
میشه گفت زندگی همیشه در لحظه ی "اکنون" تعریف میشه. زندگی اکنون حاصلیه از همه ی لحظات گذشته و زندگی های گذشته حتی از میلیاردها سال پیش، و میلیاردها سال بعد هم از این لحظه ی ما تأثیرخواهد پذیرفت (همون مسئله ی تکامل هست که در همه چیز رخ میده) ولی تنها راه ما برای خوشبختی در حال و آینده، همینه که از این لحظه نهایت بهره رو ببریم چون این مهم ترین لازمه ی خوشبختیه!

پس هر وقت یاد ناکامی ها و سختی های گذشته ما رو آزرده خاطر کرد، خیلی ساده می تونیم با به یاد آوردن این نکته که گذشته به تاریخ پیوست و ما داریم در "لحظه ی حال" زندگی می کنیم، احساساتمون رو از منفی به مثبت تغییر بدیم...

هیچ نظری موجود نیست: