۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

نظر من راجع به تفاوت تغذیه ی ایده آل با تغذیه ی طبیعی

تغذیه ی ایده آل یعنی تغذیه ی طبیعی در بهترین حالت ممکن!
من مدتیه با خودم دارم فکر می کنم که آیا تغذیه ای که جانوران در طبیعت دارن، لزوماً تغذیه ی ایده آله، یا اینکه بعضی وقت ها ناچاراً از ایده آل بودن فاصله می گیره؟

چند وقت پیش تو یه فیلم مستند حیات وحش نشون می داد که در آفریقا، یه جنگلی بود که چند ماه از سال خشک بود و بعد از بارندگی، رودخونه ها به جریان می افتادن. بعد از اون، حیوانات برای آب خوردن به سمت رودخونه می رفتن. بعد فیل هایی رو نشون می داد که اولین گروه از حیواناتی بودن که به رودخونه رسیدن، و نکته ای که خیلی جالب بود، این بود که می گفت اینا تمام
سعیشون بر اینه که با خرطومشون از سطح آب رودخونه بخورن و اون رو گل نکنن، چون به فکر سلامتیشون هستن و میخوان کمترین املاح محلول به خوردشون بره! 
منتها این قضیه چند دقیقه بیشتر طول نمی کشه، چون قبایل دیگه از فیل ها و هم چنین حیوانات دیگه هم برای آب خوردن میان و آنچنان شلوغ میشه که آب به کلی گل میشه، و دیگه همه ناچارن از همون آب بخورن...

پس به همین خاطره که بعضی وقت ها در تغذیه ی جانوران چیزایی می بینیم که شاید علتش رو دقیقاً ندونیم ولی نمیشه ردش کرد، مثلاً خرس میره ماهی می گیره، ولی فقط کلّه ی اون رو میخوره و بقیش رو می ندازه دور! این تعجب بر انگیزه، ولی خرس هم مرض نداره که این کار رو می کنه! لابد یه چیزی تو مغز اون ماهی هست که تو بقیه ی غذاهاش نیست، که علم الآن میگه اسیدهای چرب ضروری مثل امگا 3 عامل این قضیه هست.
شاید اگه خرس به گردو دسترسی داشته باشه، دیگه نیازی به ماهی نداشته باشه، منتها معمولاً دسترسی نداره و الآن هم که انسان ها شدن حاکم و رئیس کل تو طبیعت و دیگه چیزی واسه بقیه نمی ذارن، همونطور که موزها رو نارس می چینن و هیچی به میمون های بیچاره نمی رسه!

به همین ترتیب، علت لیسیدن نمک توسط آهو و بز هم شاید همین باشه، چون به عنوان غذا نمی خوره که سیر بشه، بلکه یه ذره می خوره که یه نیازی رو رفع کنه. البته ساختار بدنش با انسان ها کاملاً متفاوته، ولی حتماً نیاز داره، چون حیوونا مثل انسان برای هوسرانی و تفریح غذا نمی خورن و یا به صورت تفننی شکار نمی کنن! و غریزه ی اونا هم خیلی چیزا رو درست تشخیص میده، و اگه مثل ما به همه جور غذایی در هر فصل از سال دسترسی داشته باشن، ممکنه رفتارشون هم تا حدی فرق کنه.

واسه همین من میگم که باید دو مقوله ی تغذیه ی ایده آل و تغذیه ی طبیعی رو در کنار هم بررسی کرد، چون شرایط تغذیه ی ایده آل ممکنه مهیّا نباشه و در این مواقع چاره ی دیگه ای هم نیست. همین الآن اگه تغذیه ی من و شما از همه نظر عالی باشه، مطمئناً کود شیمیایی و آفت کش ها مشکلات بزرگی هستن و از ایده آل بودن دور میشه.

اما به نظر من تغذیه ی ایده آل برای انسان، خام گیاهخواری ارگانیکه که همه دنیا هم به این نتیجه رسیده. همچنین من اینطور برداشت کردم که چون انسان کاملترین موجوده (خیر سرش اشرف مخلوقاته مثلاً!) و پیشرفته ترین بدن و دستگاه گوارش رو داره (از نظر بازیافت مواد و صرفه جویی در مصرف مواد ریز مغذی)، بنابر این غذاش هم باید کاملترین و پیشرفته ترین گیاهان باشن، که میشه میوه ها و مغزها و دانه ها! حالا نمی دونم نتیجه گیریم درست بوده یا نه، اما به هر حال انسان از نظر روحی ذاتاً اینجور احساس می کنه که باید بهترین ها و مرغوب ترین ها رو در اختیار داشته باشه...

من به اینطور مسائلی پی بردم و با وجود نقص در دانش، حداقل تا حدی متوجه شدم که اونچه می بینیم ممکنه کاملترین نباشه، چون هر چیز ایده آلی برای به وقوع پیوستن، نیاز به بستر ایده آل هم داره!

حالا در مورد نمک اگرچه معتقدم اون پستاندارانی که به طور غریزی می لیسنش کار درستی انجام میدن و مطمئناً بهش نیاز دارن، ولی خودم تجربه ای داشتم که خیلی فرق داشت با گذشته! شب یلدا بود دعوت شده بودیم یه مهمونی، منم تو یک ماه گذشته مطلقاً نمک نخورده بودم. تو مهمونی هم فقط سالاد می خورم، منتها آبغوره ی اونا شور بود و همین که خوردم، غیرعادی بود برام!
احساس می کردم غیر طبیعیه، و اگرچه من حجم کمی خوردم و اتفاق خاصی هم نیفتاد برام، ولی حس غیر طبیعی بودنش رو کاملاً حس کردم. عجیب بود...

هیچ نظری موجود نیست: