با این که تصمیم من از همون ابتدای گیاهخوار شدنم، این بود که به خام گیاهخوار صد درصد تبدیل بشم و فعلاً تا 99 درصد هم رسیدم، اما تازگی ها دیگه بدنم خیلی شدیدتر از قبل به غذاهای پخته ی بی خاصیت واکنش نشون میده، که معلومه داره داد می زنه که به غذای مناسب نیاز داره نه غذای کاذب!
مرداد ماه امسال که یه بار قرمه سبزی بدون گوشت مادرم رو خوردم، چند ساعتی سردرد گرفتم و احساس خستگی و ضعف کردن، دیگه از اون به بعد اصلاً قرمه سبزی نخوردم، تا همین اواخر غذاهای گیاهی دیگه، مثل پلو استامبولی (برنج + لوبیا سبز + سبزی + رب گوجه) مثل قرمه سبزی اذیت نمی کرد، اما دیشب که خوردم، اگرچه مثل قورمه سبزی نبود که سردرد بگیرم، ولی اذیت کرد و این شد که الآن مثل روزهای خام گیاهخواری مطلق، شاداب و پر انرژی نیستم.
در واقع قبل از گیاهخوار بودن، اصلاً شاداب و پرانرژی محسوب نمی شدم! بعد از گیاهخواری بهتر شد اما خام گیاهخواری کامل بوده که بهترین نتیجه رو داده و منم به همین خاطر دوست دارم برای همیشه خام گیاهخوار باشم.
بنابر این نتیجه می گیریم که اگرچه خام گیاهخواری هم در صورت نامتعادل بودن (مثل مصرف بالای چربی، عدم رعایت تعادل بین مواد غذایی مثل خوردن میوه های شیرین و چربی های گیاهی به طور همزمان، عدم استفاده از نور آفتاب و غیره) فایده ای نداره، ولی غذای پخته هم ارزش نداره، بلکه باید به دنبال بهترین باشیم و خام گیاهخواری رو به همراه نور آفتاب، ورزش، نشاز و سایر لازمه های یه زندگی سالم، ادامه بدیم...
اینها رو نوشتم که خودم یادم بمونه، و اگرچه هیچ کس کامل نیست و منم مثل بقیه بعضی وقت ها اشتباه می کنم، اما حالا که علاوه بر دانش و تجربه، یه یقین رسیدم که چه نوع تغذیه ای بهتره، بنابر این همون رو دنبال می کنم و دیگه دلیلی برای ایجاد فشار بر بدنم نیست! واقعاً چیز زیبا و جالبی هم نیست که آدم به بدن خودش کم لطفی کنه و غذاهای نامناسب و مضر بخوره...
باشد که رستگار شویم!
مرداد ماه امسال که یه بار قرمه سبزی بدون گوشت مادرم رو خوردم، چند ساعتی سردرد گرفتم و احساس خستگی و ضعف کردن، دیگه از اون به بعد اصلاً قرمه سبزی نخوردم، تا همین اواخر غذاهای گیاهی دیگه، مثل پلو استامبولی (برنج + لوبیا سبز + سبزی + رب گوجه) مثل قرمه سبزی اذیت نمی کرد، اما دیشب که خوردم، اگرچه مثل قورمه سبزی نبود که سردرد بگیرم، ولی اذیت کرد و این شد که الآن مثل روزهای خام گیاهخواری مطلق، شاداب و پر انرژی نیستم.
در واقع قبل از گیاهخوار بودن، اصلاً شاداب و پرانرژی محسوب نمی شدم! بعد از گیاهخواری بهتر شد اما خام گیاهخواری کامل بوده که بهترین نتیجه رو داده و منم به همین خاطر دوست دارم برای همیشه خام گیاهخوار باشم.
بنابر این نتیجه می گیریم که اگرچه خام گیاهخواری هم در صورت نامتعادل بودن (مثل مصرف بالای چربی، عدم رعایت تعادل بین مواد غذایی مثل خوردن میوه های شیرین و چربی های گیاهی به طور همزمان، عدم استفاده از نور آفتاب و غیره) فایده ای نداره، ولی غذای پخته هم ارزش نداره، بلکه باید به دنبال بهترین باشیم و خام گیاهخواری رو به همراه نور آفتاب، ورزش، نشاز و سایر لازمه های یه زندگی سالم، ادامه بدیم...
اینها رو نوشتم که خودم یادم بمونه، و اگرچه هیچ کس کامل نیست و منم مثل بقیه بعضی وقت ها اشتباه می کنم، اما حالا که علاوه بر دانش و تجربه، یه یقین رسیدم که چه نوع تغذیه ای بهتره، بنابر این همون رو دنبال می کنم و دیگه دلیلی برای ایجاد فشار بر بدنم نیست! واقعاً چیز زیبا و جالبی هم نیست که آدم به بدن خودش کم لطفی کنه و غذاهای نامناسب و مضر بخوره...
باشد که رستگار شویم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر