یکی از سؤالاتی که معمولاً از من و سایر خام گیاهخوارها پرسیده میشه، اینه:
"به فرض که خام گیاهخواری عمر رو طولانی کنه، ولی به چه درد می خوره؟! ما که نمی دونیم برا چی به وجود اومدیم، پس چرا خودمون رو واسه چند سال زندگی بیشتر به زحمت بندازیم؟!"
با وجود جنبه ی روانشناسی و فلسفی اینطور عقاید، در دنیا می بینیم که هم چنان انسان ها برای طول عمر بیشتر دارن با هم مسابقه میدن!، و اصلاً یکی از شاخص های سنجش میزان رفاه در هر کشور، اندازه (کمیّت) طول عمره، یعنی همون چیزی که غالب مردم جامعه، خامخواران رو به خاطرش مورد سرزنش و گاهی هم تمسخر قرار میدن!
اما این مسئله ایه که باید بیشتر مورد بررسی قرار بگیره و سعی کنیم همه ی جوانب اون رو درک کنیم، چون تأثیر به سزایی در زندگی ما داره.
شکّی نیست که فقط زندگی و عمری ارزشمنده که مفید باشه، چه برای خود شخص، چه برای جامعه و چه حتی برای سیّاره!
زندگی مفید و باارزش، لازمه های مختلفی داره، از جمله: آموزش صحیح، کسب مهارت های مفید، شغل مفید، فرهنگ تکامل یافته،دوستی،مهربونی، سلامتی، آرامش و تفریح کافی، و صد البته وجود لذّت برای شخص در تمام لحظات و در تمام جنبه های زندگی، چیزی که به تمام موارد قبلی معنا میده.
خب پس می بینیم که زندگی فقط پر کردن شکم نیست! و واسه همین هم می بینیم افرادی که تنها هدف و خوشیشون تو زندگی خوردن و خوابیدنه و زندگی رو هم بی معنا و پوچ می دونن، خیلی زود خسته و فرسوده میشن، چون از درک لذّت قلمروهای دیگه در زندگی غافل و عاجز میشن، به علاوه ی اینکه با ادامه به عادات غلط تغذیه ای که اون رو "بزرگترین لذّت" می دونن، خیلی سریع سلامتیشون رو هم از دست میدن، و در نتیجه اونچه که باقی می مونه، بی ذوقی محض و رنج خالصه...
این چیزیه که می بینیم جوامع بشری حداقل در این چند هزار سال اخیر به شدّت گرفتارش بودن، و تا زمانی هم که انسان ها خودشون رو تغییر ندن و تازه نشن، همچنان در کهنگی و نتایج اسف بار اون باقی می مونن.
زندگی مفید باید از همه نظر غنی باشه. منم قبول دارم که کیفیت زندگی بسیار مهم تر از کمیّت اونه، منتها طبیعتاً وقتی یه زندگی رضایتبخش و نزدیک به ایده آل داشته باشیم، دوست داریم عمرمون طولانی باشه و فرصت بیشتری برای تجربیات مختلف روی این سیّاره داشته باشیم. این کاملاً طبیعیه و اصلاً تو ذات انسانه، واسه همین هم انسان در حالت طبیعی طولانی ترین عمر رو در بین موجودات خشکی داشته که بر اساس شواهد و ویژگی های فیزیولوژیکی، انسان قاعدتاً عمری بسیار طولانی تر از چیزی که الآن هست داشته (حداقل بیشتر از دویست سال، یعنی بیشتر از دو برابر اونچه الآن بهش میگن: "عمر طولانی"!) نظریه هایی هم مثل نظریه ی تمدن های باستانی که شواهدش موجوده تا جایی که بعضی ها معتقدن که انسان در گذشته های دور تمدنی حتی پیشرفته تر از تمدن امروزی داشته، همه ی اینها در مجموع نشون میده که انسان ذاتاً طیف بسیار وسیعی از جنبه های زندگی رو می تونه درک کنه، و اینطور نیست که انسان آفریده شده باشه واسه اینکه به مدت بسیار طولانی تری نسبت به سایر حیوانات شکم رو پر و خالی کنه! و این دقیقاً همون چیزیه که مکاتب فلسفی مختلف به انسان ها گوشزد کردن که قدرش رو بدونن.
پس زندگی ایده آل و حقیقی برای انسان، بسیار فراتر از اون چیز محدودیه که در ذهن اکثریت جا گرفته!
اگه بخوایم زندگی مفید به خلاصه ترین شکل مفید تعریف کنیم، میشه یه چیزی تو مایه های این جمله:
"زندگی مفید یعنی هر کاری دلت میخواد بکن، فقط به بقیه ی موجودات آسیب نرسون!"
به همین ترتیب، تعریف عمر مفید هم میشه یه چیزی شبیه به این:
"عمر مفید یعنی عمری که شخص از اون نهایت بهره رو ببره، نهایت لذّت ها رو تجربه کنه و در کنار بی آزاری برای جامعه و سیّاره، بار اضافه ای بر دوش بقیه نباشه! که مهم ترین لازمه ی اون اینه که شخص سالم باشه، چون سلامتی به علاوه ی بی آزاری میشه حداقل شایستگی برای برخورداری از زندگی!"
نتیجه ای که بسیار واضحه، اینه که همه ی ما باید برای رسیدن به زندگی ایده آلمون تلاش کنیم و چون میخوایم تکامل پیدا کنیم و حداکثر بهره رو ببریم، با شروع کردن و ادامه ی روش تغذیه و شیوه ی زندگی سالم، بستر مناسب رو برای عمر طولانی و کسب حداکثر لذّت فراهم کنیم، به این ترتیب کاری رو که لازم بوده انجام دادیم.
زندگی ما زمانی به بهبودی و تکامل کافی میرسه، که از هر روز و هر لحظه ی اون لذّت ببریم و با کمک به دیگران، سعی کنیم مفیدتر باشیم و محبت و مهربونی رو جزئی جداناپذیر از وجودمون بکنیم، چون ارزشمندترین مفهوم در زندگی همینه. اگه به این مرحله برسیم، اون وقت هر ساعت از زندگیمون چند برابر یک عمر صد ساله ی پر از نکبت و بدبختی ارزش داره، و دیگه نگران آینده که ازش خبر نداریم نیستیم، چون در عین حال که دوست داریم زندگی پر از شوق و لذّتمون تا ابد ادامه پیدا کنه، اما دیگه نگران نیستیم که خدایی نکرده ناکام از دنیا بریم.
یه مسئله ی دیگه هم اینکه همونطور که بچه برای رشد لازمه 9 ماه در رحم مادر بمونه، انسان هم لازمه عمر طبیعی خودش رو در این سیاره داشته باشه تا به رشد و تکامل روحی کافی برسه. می دونیم که اگه بچه زودتر از 9 ماه بخواد از رحم مادر بیاد بیرون، به اندازه ی کافی رشد نکرده و هنوز برای زندگی در این دنیا آماده نشده. اگه هم بچه ای بگه من میخوام بیشتر از 9 ماه تو رحم مادر بمونم و دوست ندارم بیام بیرون، مطمئناً بهش می خندیم!
زندگی بعد از تولّد ما هم همینطوره. ما نیازمند زمان کافی برای کسب تجربه های مختلف و رشد روحی هستیم، و این زمان برای انسان به طور طبیعی طولانی بوده و هست، هر چند به دلیل تغذیه و عادات غلط در نسل های متمادی، طول عمر نسبت به حالت طبیعیش خیلی کاهش پیدا کرده، اما با این حال، با اصلاح عادت ها در تمام زمینه ها، میشه دوباره به سمت طول عمر طبیعی پیش رفت، طوری که بعد از چند نسل همه چیز همونطور بشه که باید باشه...
پس نتیجه می گیریم که طول عمر مفید بستگی داره به مفید بودن یا نبودن زندگی، به طوری که در سن صد و ده سالگی هم چنان میشه مفید بود و یا در سن بیست سالگی میشه مضر بود! طبیعیه که زندگی خوب و با نظاط در سن بالا، بسیار بهتره از زندگی پوچ و رنج آور در سن پایین! از اونجا که اختیار این سال ها کاملاً در دست خود انسانه، همه چیز نسبی هست. عاقلانه ترین کار اینه که در هر سنّی که هستیم، نسبت به تغییر و اصلاح زندگی اقدام کنیم و برای بقیه ی زندگی حالش رو ببریم!
باشد که رستگار شویم!
"به فرض که خام گیاهخواری عمر رو طولانی کنه، ولی به چه درد می خوره؟! ما که نمی دونیم برا چی به وجود اومدیم، پس چرا خودمون رو واسه چند سال زندگی بیشتر به زحمت بندازیم؟!"
با وجود جنبه ی روانشناسی و فلسفی اینطور عقاید، در دنیا می بینیم که هم چنان انسان ها برای طول عمر بیشتر دارن با هم مسابقه میدن!، و اصلاً یکی از شاخص های سنجش میزان رفاه در هر کشور، اندازه (کمیّت) طول عمره، یعنی همون چیزی که غالب مردم جامعه، خامخواران رو به خاطرش مورد سرزنش و گاهی هم تمسخر قرار میدن!
اما این مسئله ایه که باید بیشتر مورد بررسی قرار بگیره و سعی کنیم همه ی جوانب اون رو درک کنیم، چون تأثیر به سزایی در زندگی ما داره.
شکّی نیست که فقط زندگی و عمری ارزشمنده که مفید باشه، چه برای خود شخص، چه برای جامعه و چه حتی برای سیّاره!
زندگی مفید و باارزش، لازمه های مختلفی داره، از جمله: آموزش صحیح، کسب مهارت های مفید، شغل مفید، فرهنگ تکامل یافته،دوستی،مهربونی، سلامتی، آرامش و تفریح کافی، و صد البته وجود لذّت برای شخص در تمام لحظات و در تمام جنبه های زندگی، چیزی که به تمام موارد قبلی معنا میده.
خب پس می بینیم که زندگی فقط پر کردن شکم نیست! و واسه همین هم می بینیم افرادی که تنها هدف و خوشیشون تو زندگی خوردن و خوابیدنه و زندگی رو هم بی معنا و پوچ می دونن، خیلی زود خسته و فرسوده میشن، چون از درک لذّت قلمروهای دیگه در زندگی غافل و عاجز میشن، به علاوه ی اینکه با ادامه به عادات غلط تغذیه ای که اون رو "بزرگترین لذّت" می دونن، خیلی سریع سلامتیشون رو هم از دست میدن، و در نتیجه اونچه که باقی می مونه، بی ذوقی محض و رنج خالصه...
این چیزیه که می بینیم جوامع بشری حداقل در این چند هزار سال اخیر به شدّت گرفتارش بودن، و تا زمانی هم که انسان ها خودشون رو تغییر ندن و تازه نشن، همچنان در کهنگی و نتایج اسف بار اون باقی می مونن.
زندگی مفید باید از همه نظر غنی باشه. منم قبول دارم که کیفیت زندگی بسیار مهم تر از کمیّت اونه، منتها طبیعتاً وقتی یه زندگی رضایتبخش و نزدیک به ایده آل داشته باشیم، دوست داریم عمرمون طولانی باشه و فرصت بیشتری برای تجربیات مختلف روی این سیّاره داشته باشیم. این کاملاً طبیعیه و اصلاً تو ذات انسانه، واسه همین هم انسان در حالت طبیعی طولانی ترین عمر رو در بین موجودات خشکی داشته که بر اساس شواهد و ویژگی های فیزیولوژیکی، انسان قاعدتاً عمری بسیار طولانی تر از چیزی که الآن هست داشته (حداقل بیشتر از دویست سال، یعنی بیشتر از دو برابر اونچه الآن بهش میگن: "عمر طولانی"!) نظریه هایی هم مثل نظریه ی تمدن های باستانی که شواهدش موجوده تا جایی که بعضی ها معتقدن که انسان در گذشته های دور تمدنی حتی پیشرفته تر از تمدن امروزی داشته، همه ی اینها در مجموع نشون میده که انسان ذاتاً طیف بسیار وسیعی از جنبه های زندگی رو می تونه درک کنه، و اینطور نیست که انسان آفریده شده باشه واسه اینکه به مدت بسیار طولانی تری نسبت به سایر حیوانات شکم رو پر و خالی کنه! و این دقیقاً همون چیزیه که مکاتب فلسفی مختلف به انسان ها گوشزد کردن که قدرش رو بدونن.
پس زندگی ایده آل و حقیقی برای انسان، بسیار فراتر از اون چیز محدودیه که در ذهن اکثریت جا گرفته!
اگه بخوایم زندگی مفید به خلاصه ترین شکل مفید تعریف کنیم، میشه یه چیزی تو مایه های این جمله:
"زندگی مفید یعنی هر کاری دلت میخواد بکن، فقط به بقیه ی موجودات آسیب نرسون!"
به همین ترتیب، تعریف عمر مفید هم میشه یه چیزی شبیه به این:
"عمر مفید یعنی عمری که شخص از اون نهایت بهره رو ببره، نهایت لذّت ها رو تجربه کنه و در کنار بی آزاری برای جامعه و سیّاره، بار اضافه ای بر دوش بقیه نباشه! که مهم ترین لازمه ی اون اینه که شخص سالم باشه، چون سلامتی به علاوه ی بی آزاری میشه حداقل شایستگی برای برخورداری از زندگی!"
نتیجه ای که بسیار واضحه، اینه که همه ی ما باید برای رسیدن به زندگی ایده آلمون تلاش کنیم و چون میخوایم تکامل پیدا کنیم و حداکثر بهره رو ببریم، با شروع کردن و ادامه ی روش تغذیه و شیوه ی زندگی سالم، بستر مناسب رو برای عمر طولانی و کسب حداکثر لذّت فراهم کنیم، به این ترتیب کاری رو که لازم بوده انجام دادیم.
زندگی ما زمانی به بهبودی و تکامل کافی میرسه، که از هر روز و هر لحظه ی اون لذّت ببریم و با کمک به دیگران، سعی کنیم مفیدتر باشیم و محبت و مهربونی رو جزئی جداناپذیر از وجودمون بکنیم، چون ارزشمندترین مفهوم در زندگی همینه. اگه به این مرحله برسیم، اون وقت هر ساعت از زندگیمون چند برابر یک عمر صد ساله ی پر از نکبت و بدبختی ارزش داره، و دیگه نگران آینده که ازش خبر نداریم نیستیم، چون در عین حال که دوست داریم زندگی پر از شوق و لذّتمون تا ابد ادامه پیدا کنه، اما دیگه نگران نیستیم که خدایی نکرده ناکام از دنیا بریم.
یه مسئله ی دیگه هم اینکه همونطور که بچه برای رشد لازمه 9 ماه در رحم مادر بمونه، انسان هم لازمه عمر طبیعی خودش رو در این سیاره داشته باشه تا به رشد و تکامل روحی کافی برسه. می دونیم که اگه بچه زودتر از 9 ماه بخواد از رحم مادر بیاد بیرون، به اندازه ی کافی رشد نکرده و هنوز برای زندگی در این دنیا آماده نشده. اگه هم بچه ای بگه من میخوام بیشتر از 9 ماه تو رحم مادر بمونم و دوست ندارم بیام بیرون، مطمئناً بهش می خندیم!
زندگی بعد از تولّد ما هم همینطوره. ما نیازمند زمان کافی برای کسب تجربه های مختلف و رشد روحی هستیم، و این زمان برای انسان به طور طبیعی طولانی بوده و هست، هر چند به دلیل تغذیه و عادات غلط در نسل های متمادی، طول عمر نسبت به حالت طبیعیش خیلی کاهش پیدا کرده، اما با این حال، با اصلاح عادت ها در تمام زمینه ها، میشه دوباره به سمت طول عمر طبیعی پیش رفت، طوری که بعد از چند نسل همه چیز همونطور بشه که باید باشه...
پس نتیجه می گیریم که طول عمر مفید بستگی داره به مفید بودن یا نبودن زندگی، به طوری که در سن صد و ده سالگی هم چنان میشه مفید بود و یا در سن بیست سالگی میشه مضر بود! طبیعیه که زندگی خوب و با نظاط در سن بالا، بسیار بهتره از زندگی پوچ و رنج آور در سن پایین! از اونجا که اختیار این سال ها کاملاً در دست خود انسانه، همه چیز نسبی هست. عاقلانه ترین کار اینه که در هر سنّی که هستیم، نسبت به تغییر و اصلاح زندگی اقدام کنیم و برای بقیه ی زندگی حالش رو ببریم!
باشد که رستگار شویم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر