۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

* چرا نباید به خاطر شرایط بیرونی ناراحت باشیم؟

ساده ترین جوابی که به این سؤال میشه داد، اینه که چون اوضاع و شرایط بیرونی دو حالت بیشتر نداره؛ یعنی یه سری از این شرایط دست خود ماست، ولی بعضی از شرایط دیگه دست ما نیست...

خب در این حالت تکلیفمون کاملاً روشنه:
اون دسته از شرایطی که دست خود ماست و واقعاً می تونیم کاری براشون انجام بدیم، خب باید همّت کنیم و با شروع تغییر از خودمون، اونها رو هم تغییر بدیم. مثلاً با اصلاح رفتار خودمون، سعی در جذب دوستان دلخواه و همفکر بکنیم، و یا اصلاً مهاجرت کنیم به جایی که راحت تر بتونیم زندگی کنیم. انتخاب شغل و غیره هم همینطوره، بیشترش دست خود ماست (به جز شرایط کلی جامعه).
اون چیزی هم که دست ما نیست، طبیعیه که ما به تنهایی نمی تونیم یک شبه دنیا رو عوض کنیم! و تنها راهش هم همینه که هر کس از خودش شروع کنه، و حالا اگه اکثریت جامعه همچنان میخوان به یکنواختی قبلی ادامه بدن به جای اینکه واقعاً دست به تغییر و تحوّل درونی و اساسی بزنن، خب این هم حق انتخابیه که دارن، و اگرچه به ضرر همه تموم میشه، ولی خب هر کس به عنوان یک جزء در جامعه، اگه واقعاً بخواد همچنان می تونه بیشتر مسائل زندگیش رو خودش کنترل و تعیین کنه. همه ی انسان های موفق هم این رو ثابت کردن...

در هر صورت، واضحه که با ناراحتی و غصه خوردن هیچ چیز درست نمیشه و فقط فرصت زندگی و اختیار واقعی رو از خودمون سلب می کنیم.
آیا تا حالا کسی تونسته با غصه خوردن، بحران اقتصادی رو حل کنه؟! مطمئناً اگه با غصه خوردن درست میشد، الآن دیگه بحرانی وجود نداشت، چون در بحران های اقتصادی قبلی هم مردم خیلی غصه خوردن، حتی بیشتر از الآن! مثلاً تو بحران دهه ی 30 میلادی در آمریکا، بعضی از سرمایه دارهای بورس هم خودکشی کردن! به این علّت که شرایط بیرونی رو حتی مهم تر از جون خودشون می دونستن، و خب بر اساس همین باور هم عمل کردن! هر کسی هم بر این اساس رفتار کنه، نتیجه از قبل معلومه! هیچ چیز تغییر نمی کنه و طرف هم فرصت دیدن تغییر در آینده رو از دست میده!

حقیقت اینه که دنیای بیرونی دائم در حال تغییره، حتی دنیای درونی خودمون هم با اینکه قابل قیاس نیست، ولی بازم به مرور زمان تغییراتی در اون ایجاد میشه (همون تغییر حال). اصلاً شاید بشه گفت پایدارترین چیز در دنیای ماده، تغییره! چون همیشه اتفاق می افته.
پس تغییر اگه به سرانجام خوبی منجر شه، باید ازش استقبال کرد. اگر هم منفی باشه، به هر حال باید تا حد امکان خودمون باشیم چون هرچی آدم بیشتر از چیزی پیروی کنه، اون چیز قوی تر میشه...
اگه از به وجود اومدن یه تغییر منفی در جامعه ناراحتیم، مثلاً از اینکه دوستی و صفا نسبت به دهه های گذشته کمرنگ تر شده و جای خودش رو به پول داده، خب لازمه ما تغییر مثبتی رو در خودمون ایجاد کنیم، چون در این صورت میشه از تأثیرات مسائل منفی جامعه هم تا حدی در امان موند. واسه همین هم با وجود محوریت یک مشت اسکناس بر دنیای امروزی، هم چنان دوستی و صفا هست و از بین نرفته، و اگه بخوایم می تونیم اون رو تقویت کنیم. قدرت اختیار که میگن این جور جاها به درد می خوره دیگه! 

ناراحتی و غم نتیجه ی عدم چاره اندیشیه، ولی به هر حال واسه حل هر مسئله و مشکلی، به راه چاره نیاز داریم نه به غم! و غصه خوردن فقط و فقط پیدا کردن راه چاره رو به عقب میندازه. به قول فردوسی:
چو شادی بکاهد، بکاهد روان / خرد گردد اندر میان ناتوان

برتراند راسل، فیلسوف مشهور قرن بیستم، جمله ی جالبی داره که میگه:
"مردم بیش از مرگ و انهدام، از تفکّر می هراسند!"
و من در ادامه ی جمله ی راسل میگم:
"مردم بیش از تفکّر، از تغییر کردن وحشت دارند!"

و خلاصه اینجوره که من هم چند وقتیه واقعاً به این گفته ها عمل می کنم، و به جای غر زدن بابت شرایط جامعه و مقصر دونستن همه ی دنیا به جز خودم! سعی می کنم راه چاره رو پیدا کنم هر جور شده، و خوشبختانه معمولاً هم به نتیجه می رسم. وقتی هم ظاهراً راهی وجود نداره، یه مقدار زمان می بره تا یه سری شرایط عوض بشه، و راه خودش رو نشون بده!
قانون کارما یا همون قانون سوم نیوتن رو هم که همیشه باید به یاد داشت، یعنی هر عملی انجام بدیم، نتیجش به خودمون بر می گرده! پس فراموش نکنیم مهم ترین پند رو برای زندگی، یعنی:

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک
چاره ی همه ی مسائل هم، عمل کردن به این پنده، یعنی هر کاری که میخوایم انجام بدیم، نیکی رو هم حتماً در اون لحاظ کنیم. و دیگر هیچ!

باشد که رستگار شویم!




آره من هم با نظرات شما موافقم. دوست دارم حالا که بحث تغییر شد از جنبه دیگه ای به این موضوع نگاه کنم که البته شاید ربطی به مسأله ای که شما مطرح کردید نداشته باشه اما فکر می کنم می تونه بسیار جالب باشه (حداقل برای خودم که این طور بوده ).

ما در دنیایی زندگی می کنیم که تقریباً همه چیز اون در حال تغییره! حتی جسم ما و افکار و ذهنیات ما هم مدام در حال تغییرن. چون رشته خودم ریاضیات بوده معمولاً این موضوع رو در کلاس ها هم مطرح می کنم: یکی از دلایلی که حساب دیفرانسیل و انتگرال در ریاضیات - که توسط نیوتن و لایپ نیتز به طور مستقل از هم کشف شد- این اندازه پر کاربرد و مهمه و معمولاً در سایر رشته ها و علوم - حتی علوم انسانی- هم کاربرد داره به خاطر همین بحث تغییراته، چرا که حساب دیفرانسیل و انتگرال رو حساب تغییرات هم می گن و در واقع ابزاری برای کار و بررسی تغییراته. به عنوان مثال در مفهوم مشتق ما تغییرات یک متغیر مانند y رو نسبت به تغییرات یک (یا چند) متغیر دیگه مانند x بررسی می کنیم (البته در بیشتر پدیده های طبیعی ما تغییرات رو نسبت به زمان می سنجیم. یعنی متغیر x ما همون زمان هست که معمولاً اون رو با t نشون می دیم).

مثلاً تغییرات y یا عرض یک تابع نسبت به تغییرات x یا طول تابع که اون رو شیب خط می گیم، تغییرات جابجایی یک جسم متحرک نسبت به زمان (که به اون سرعت جسم می گیم)، تغییرات سرعت یک متحرک نسبت به زمان (که به این مفهوم هم شتاب جسم می گیم)، تغییرات جمعیت یک گونه از حیوانات، گیاهان، انسان ها و یا باکتری ها نسبت به زمان، تغییرات قیمت یک نوع کالا نسبت به زمان، تغییرات طول سایه یک جسم در طول روز نسبت به ارتفاع خورشید، تغییرات سن یک موجود زنده نسبت به زمان، تغییرات تعداد مسافرانی که به طور تصادفی وارد یک ایستگاه اتوبوس می شن نسبت به زمان، تغییرات تعداد بیمارانی که به طور تصادفی وارد یک بیمارستان می شن نسبت به زمان، تغییرات افکار و نظرات مردم نسبت به یک کاندیدای ریاست جمهوری در زمان تبلیغات، تغییرات طول شب و روز در طول یک سال (الآن که دارم این مطلب رو می نویسم شب یلدا یعنی طولانی ترین شب سال و به عبارت دیگه کوتاه ترین روز سال رو داریم پشت سر می ذاریم. همین جا شب یلدا رو هم به همه دوستان تبریک می گم)- تغییرات ارتفاع آب جمع شده پشت یک سد نسبت به زمان، تغییرات فشار هوا نسبت به ارتفاع، تغییرات میزان آلودگی هوا و انتشار گازهای گلخانه ای نسبت به تغییرات استفاده از سوخت های فسیلی و یا مصرف گوشت و مواد حیوانی، تغییرات یک تومور سرطانی (شامل رشد و یا بهبود آن) نسبت به تغییرات تغذیه فرد بیمار، تغییرات حجم یک کره نسبت به تغییرات شعاع کره (مثل وقتی که داریم یک توپ کروی رو باد می کنیم)، تغییرات مساحت یک مستطیل نسبت به تغییرات طول و عرض آن و خلاصه هزاران مورد دیگه ای که ممکنه به ذهن شما هم برسه، اینا همه نمونه های ساده ای از تغییرات پیرامون ما هستند و جالب اینجاست که بسیاری از این پدیده ها رو می تونیم در قالب یک مفهوم بسیار ساده و قانونمند تحت عنوان حساب دیفرانسیل یا مشتق بررسی کنیم. 

این سادگی و زیبایی نهفته در اون رو در خیلی از مسائل دیگه -و حتی مسائل اعتقادی و بنیادین- هم می تونیم مشاهده کنیم. مثلاً همین پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک که شما به اون اشاره کردید. با عمل به همین سه دستور ساده می تونیم بسیار سالم زندگی کنیم. یا مثلاً در دین اسلام که اساس اون بر توحید و یگانگی خداوند بنا شده خود پیامبر چه زیبا فرموده: " بگویید خدایی جز خدای یگانه نیست و رستگار شوید" حالا این که موقع نماز خوندن دستتون رو جلوی بدنتون بگیرید یا اطراف بدن، موقع وضو گرفتن آب رو از بالا به پایین یا از پایین به بالا روی آرنجتون بریزید و هزاران مورد جزئی دیگه اینا همه فروع و موارد جزیئ دینه، اصل و اساس دین همون توحید و یگانگی خداونده و این خیلی زیبا است، به قول حافظ:

جفا نه شیوه دین پروری و دینداری است // همه کرامت و لطف است شرع یزدانی

باز در مسائل اخلاقی و فلسفه اخلاق فکر می کنم اگه تنها به این بیت بسیار زیبای حافظ:

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن // که در طریقت ما غیر از این گناهی نیست

و یا این سخن بسیار حکیمانه امام علی (ع) که فرموده اند:

"هر چه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند"

عمل کنیم بسیاری از مشکلات و مسائل اخلاقی در وجود خودمون و جامعه مون حل می شه.

در علم شیمی شما ببینید این همه تنوع و خواص گوناگون که در میلیون ها -و حتی بسیار بیشتر- از مواد گوناگون وجود داره اینا همه از همین صد و چند عنصر محدود شیمیایی (که در جدول تناوبی عناصر یا همون جدول مندلیف با اون آشنا هستیم) به وجود اومده. حتی ما و تمام موجودات زنده نیز از همین عناصر محدود تشکیل شدیم. از ترکیب همین عناصر، یکی شده انسان، یکی شده گاو، یکی شده ماهی، یکی شده مورچه، یکی شده باکتری، یکی شده درخت، یکی شده گل و غیره اما در ساختار همه ما فقط همین عناصر محدود شیمیایی وجود داره.

در خود دنیای کامپیوتر و اینترنت باز شما می بینید که این همه سایت و وبلاگ و نرم افزار و خلاصه هر چیزی که در این دنیای مجازی می بینید ( از جمله همین جملاتی که خودم دارم تایپ می کنم!) همه و همه فقط از تعدادی 0 و 1 تشکیل شدن!

حتی همین زبانی که با اون صحبت می کنیم و یا مطالب و کتابهایی رو که می نویسیم موضوعی بسیار هیجان انگیز و قابل تأمله وقتی بدونیم که این همه کلمات و جملات استفاده شده در گفتارهای روزمره ما، داستان ها، اشعار، کتاب های مختلف، مقالات، نشریات، روزنامه ها، سایت ها و وبلاگ ها، ترانه ها، فیلم ها و ... همه و همه فقط از تعدادی محدود حروف و اصوات بسیار ساده نشأت گرفته (مثلاً در زبان فارسی 32 حرف الفبای فارسی رو در نظر بگیرید).

در بازی شطرنج، بسیار بیشتر از میلیاردها میلیارد نوع بازی مختلف فقط در یک مربع کوچک هشت در هشت با 32 مهره و تعدادی محدود قانون ساده به وجود میاد!

در علم تغذیه و تندرستی علاوه بر بحث عادت کردن به غذاهای پخته و حیوانی و یا استفاده از مواد مصنوعی یا شیمیایی، شاید یکی از دلایلی که مردم این روش رو قبول نمی کنند همین فلسفه بسیار ساده ی این روش باشه. به قول بنیانگذار روش خامخواری، آقای آرشاویر دِر آوانسیان برای سالم زیستن و به خصوص رهایی از تمام بیماری ها، خامگیاهخوارن تمام علم تغذیه و روش ها و درمان های رایج پزشکی رو تنها در یک کلمه خلاصه می کنند: "نپز!" حالا از کجا می شه فهمید که این دستور یک کلمه ای ساده واقعاً مأثره؟ چون تقریباً هر انسانی که این دستور رو رعایت کرده موفق شده بر بیماری های خودش غلبه کنه و سلامتیش رو دوباره پیدا کنه و از طرفی وقتی که به میلیون ها نوع موجود زنده دیگه که در کنار ما روی کره زمین زندگی می کنند و تقریباً بلا استثنا همشون از ما سالمترند نگاه می کنیم می بینیم که تمامشون این دستور ساده "نپز" رو رعایت می کنند. تنها موجودی که از این قاعده سرپیچی کرده و داره سزای اون رو هم می بینه ما انسان ها هستیم. متأسفانه بسیاری از مردم باور نمی کنند که با همین یک دستور ساده می تونند بسیاری از بیماری های خودشون رو درمان کنند و فکر می کنند حتماً باید از قرص ها و داروهای شیمیایی، اعمال جراحی، شیمی درمانی، اشعه درمانی و ... که اغلب هزینه های سنگینی رو هم به اونا تحمیل می کنه و تازه به نتیجه هم نمی رسن، استفاده کنند.

در علم فیزیک الآن دانشمندان این حوزه سخت در پی یافتن نظریه همه چیز یا همون "M- تئوری" هستند و قصد دارن چهار نیروی بنیادی طبیعت (نیروی گرانش، نیروی الکترومغناطیس، نیروی هسته ای ضعیف و نیروی هسته ای قوی) رو که قوانین بسیار ساده و زیبایی هم برای اونا وجود داره، در قالب یک نیرو و یک قانون فرمول بندی کنن. به عقیده بسیاری از دانشمندان حوزه فیزیک نظری چنین قانونی باید بسیار ساده تر و زیباتر از اون چیزی باشه که تصور می کنن. با توجه به مثال های گوناگونی که از این سادگی، نظم، اسلوب مندی، تقارن و زیبایی در سایر علوم و موضاعات دیگه گفتم فکر می کنم چنین چیزی در نظریه همه چیز (M-تئوری) هم وجود داره و شاید همونطور که روزی قوانین بسیار ساده و زیبای حساب دیفرانسیل و انتگرال و ارتباط بسیار زیبای اونا با هم رو کشف کردیم روزی هم موفق به کشف قانون یا قوانین ساده و زیبای نظریه "M- تئوری" بشیم.

در خاتمه دوست دارم در این شب طولانی یلدا نوشته طولانیم رو با قسمت هایی از شعر طولانی و البته بسیار زیبای "صدای پای آب" سهراب سپهری عزیز به پایان برسونم:

ساده باشيم.
ساده باشيم چه در باجه يك بانك چه در زير درخت.

كار ما نيست شناسايي "راز" گل سرخ، 
كار ما شايد اين است
كه در "افسون" گل سرخ شناور باشيم.
پشت دانايي اردو بزنيم.
دست در جذبه يك برگ بشوييم و سر خوان برويم.
صبح ها وقتي خورشيد ، در مي آيد متولد بشويم.
هيجان ها را پرواز دهيم.
روي ادراك فضا، رنگ، صدا، پنجره گل نم بزنيم.
آسمان را بنشانيم ميان دو هجاي "هستي".
ريه را از ابديت پر و خالي بكنيم.
بار دانش را از دوش پرستو به زمين بگذاريم.
نام را باز ستانيم از ابر،
از چنار، از پشه، از تابستان.
روي پاي تر باران به بلندي محبت برويم.
در به روي بشر و نور و گياه و حشره باز كنيم.

كار ما شايد اين است 
كه ميان گل نيلوفر و قرن 
پي آواز حقيقت بدويم.



----------------------
جواب من:
بسیار عالی! مرسی از این نوشته ی یلدایی! شعر سهراب هم بسیار زیبا بود، و در همین رابطه اضافه کنم که به نظر من "راز" معما نیست که حل بشه، بلکه راز رو باید پذیرفت. زندگی هم یه راز هست، و فقط با پذیرفتنش میشه به آرامش و خوشبختی رسید...

هیچ نظری موجود نیست: