همونطور که در پست های قبلی هم نوشتم، هیچ چیز کمال مطلق نیست، و اصلاً "کمال مطلق" به احتمال قریب به یقین وجود نداره، مگر اینکه ما تعاریفمون رو در مورد چیزی عوض کنیم. مثلاً در مورد مسائل مادی و کیفیت اونها، "کمال مطلق" وجود نداره، اما در مورد مسائل معنوی، یه مقداری متفاوته، مثلاً زندگی و حیات، یه پدیده ی مادی نیست، و بنابر این وازه های "کامل" و "ناقص" برای توضیح ذات زندگی، چندان مناسب نیستن، چون با هیچ چیز دیگه ای قابل قیاس نیست...
محبت، لذت، شور و شوق، جاودانگی و سایر مسائل کیفی اینچنینی هم چیزایی هستن که در ذات خودشون کامل هستن، که حالا فرصت بحثش اینجا نیست...
اما برگردیم به بحث تقلید.
می دونیم که تقلید کردن به طور کلی یه امر نکوهش شده هست، مهم ترین دلیلش هم اینه که انسان باید خودش تجربه و درک کنه، که کاملاً هم درسته، اما یه مسئله ی دیگه، اینه که وقتی تقلید از کسی می تونه مفید باشه (البته نسبتاً مفید) که اون فرد، خودش کامل باشه، در حالی که می دونیم هیچ کس کامل نیست، بنابر این تقلید کلاً یه کار اشتباهه، بلکه باید به تجربه و ادراک شخصی اهمیّت بدیم و اگرچه بازم روش ما کمال مطلق نیست، ولی با ارزش تره و نتایج قابل قبول تری میده، ضمن اینکه در بعضی مسائل هم افراد به نتایج و عقاید مشابهمی می رسن، طوری که انگار اشتراکی بین عقاید وجود داره! چرا که حقیقت یک چیزه و اگه راهی درست باشه، به اون حقیقت می رسه...
به جای تقلید، باید سعی کنیم از همه ی انسان ها و همه ی موجودات یاد بگیریم، و در عین حال هر جاش خوب نبود، ولش کنیم بره. مثلاً حتی از حیوانات میشه بی آزاری تا حد امکان رو یاد گرفت، ولی وقتی می بینیم حیوانات گوشتخوار به بقیه حمله می کنن، اگرچه این در طبیعت لازمه، ولی دلیل نمیشه ما هم بخوایم ازش تقلید کنیم برای احترام به طبیعت!
و یا یه مثال دیگه که من خودم چند وقت پیش باهاش برخورد کردم، "اشو" فیلسوف معروف هندی هست، که یه بحثی شد بین من و یکی از دوستانم، و منم یه خورده بیشتر در موردش جیتجو کردم و گفتارهای بیشتری خوندم. می دونیم که اشو گیاهخوار بوده و اتفاقاً حرف های خیلی جالبی راجع به گیاهخواری زده، از جمله بحث ارتباط گیاهخواری با احترام به زندگی و زیبایی شناسی. اما در بین همین حرف ها، یه جمله ای هم دیدم که واقعاض عجیب و غیر قابل قبوله. اشو گفته مصرف تخم مرغ رو در رژیم گیاهخواری مفید می دونه و خودش هم استفاده می کنه، چون فکر می کرده تخم مرغ ارتباط داره با افزایش هوش انسانی و اگه کسی بره دنبال رژیم صد درصد گیاهی، در مورد هوش خودش ریسک می کنه!
اگرچه پیروان و طرفداران اشو معتقدن که ایشون به اشراق رسیده و واقعاً خیلی چیزها رو هم خوب درک کرده - و من هم تا حدی باهاشون موافقم- اما این حرف کاملاً غلطه، چرا که اولاً هیچ ارتباطی بین مصرف تخم مرغ و افزایش هوش! دیده نشده، چه از نظر علمی و چه از نظر تجربی. همیشه هم از قدیم توصیه می کردن گردو و کنجد بخورین تا باهوش بشین، نه تخم مرغ! ضمن اینکه مضرات تخم مرغ هم الآن کاملاً آشکار شده، از جمله آسیب به کبد و کلیه، و وجود چربی و کلسترول بالا که برای قلب بده، و این تازه در مورد تخم مرغ خام بود! اگه تخم مرغ رو بپزیم و باز کلی روغن بهش اضافه کنیم و تمام مواد مفیدش رو هم از بین ببریم، چیزی جز یه تیکه سمّ خالص باقی نمی مونه!
تازه اینا که گفتیم مضراتیه که تا حالا شناخته شده و مربوط میشه به سلامتی بدن. اگه بخوایم از متافیزیک صحبت کنیم و بگیم که منظور اشو جنبه ی ماورایی و متافیزیکی بوده، خب باید این رو هم در نظر بگیریم که بسیاری از مکاتب دیگه، تخم مرغ رو نهی کردن چون اون رو ظلم و قتل می دونن و هم چنین معتقدن که با خوردن تخم مرغ؛ تمام انرژی های منفی به سمت شخص جذب میشه، چون ظلم صورت گرفته!
پس می بینیم که تفکر و تجربه حرف اول رو می زنه و تقلید یعنی توهین به شعور خودمون، تقلید کورکورانه یعنی اینکه ما قدرت ذاتی اندیشه ی خودمون رو نادیده بگیریم و خودمون رو وابسته کنیم به افکار ناقص یکی دیگه!
البته این رو هم بگم من به هیچ عنوان نمیخوام به اشو یا هر مکتب دیگه ای توهین کنم (پس لطفاً منظورم اشتباه برداشت نشه)، چون به هر حال اینها هم در حد توان و درک خودشون صحبت کردن و دستشون هم درد نکنه، چون به هر حال خیلی از حرف هاشون درست و مفیده، ولی نه همه ی حرف هاشون.
من خودم در مورد همین خام گیاهخواری هم، تمام سعیم بر این بود که تقلید نکنم بلکه هر چیزی رو با دلیل و منطق قبول کنم و اگه دلایل به نظرم منطقی نبود، قبولش نکنم یا اینکه سعی کنم خودم شخصاً بیشتر تجربه و آزمایش کنم. همین الآن هم اختلاف نظراتی بین خام گیاهخوارها هست، مثلاً بعضی ها معتقدن که بدن اصلاً به نمک نیاز نداره (که من خودم هم تازگی ها به این نتیجه رسیدم)، در حالی که بعضی های دیگه مصرف مقدار کمی نمک رو مفید می دونن. هر گروه هم دلایل خودش رو داره، منتها چون در حال حاضر ناشناخته ها خیلی بیشتر از چیزاییه که تونستیم کشف کنیم، بنابر این باید کاملاً بدون تعصب پیش بریم و اگه چیزی رو نمی دونیم، صادقانه قبول کنیم که نمی دونیم، چون اگه تعصب داشته باشیم، بعداً حتی اگه حقیقت رو هم کشف کنیم، تعصب نمی ذاره که قبولش کنیم و این به ضرر خودمونه...
بنابر این بازم به این نتیجه می رسیم که مهم نیست کی چی گفته، مهم اینه که اون حرف، واقعاً درسته یا نه، و بعد از اون، مهم اینه که اون حرف واقعاً کاربرد داره یا نه...
انسان موجودی نوآوره، پس لیاقتش بیشتر از تقلیده!
باشد که رستگار شویم!
محبت، لذت، شور و شوق، جاودانگی و سایر مسائل کیفی اینچنینی هم چیزایی هستن که در ذات خودشون کامل هستن، که حالا فرصت بحثش اینجا نیست...
اما برگردیم به بحث تقلید.
می دونیم که تقلید کردن به طور کلی یه امر نکوهش شده هست، مهم ترین دلیلش هم اینه که انسان باید خودش تجربه و درک کنه، که کاملاً هم درسته، اما یه مسئله ی دیگه، اینه که وقتی تقلید از کسی می تونه مفید باشه (البته نسبتاً مفید) که اون فرد، خودش کامل باشه، در حالی که می دونیم هیچ کس کامل نیست، بنابر این تقلید کلاً یه کار اشتباهه، بلکه باید به تجربه و ادراک شخصی اهمیّت بدیم و اگرچه بازم روش ما کمال مطلق نیست، ولی با ارزش تره و نتایج قابل قبول تری میده، ضمن اینکه در بعضی مسائل هم افراد به نتایج و عقاید مشابهمی می رسن، طوری که انگار اشتراکی بین عقاید وجود داره! چرا که حقیقت یک چیزه و اگه راهی درست باشه، به اون حقیقت می رسه...
به جای تقلید، باید سعی کنیم از همه ی انسان ها و همه ی موجودات یاد بگیریم، و در عین حال هر جاش خوب نبود، ولش کنیم بره. مثلاً حتی از حیوانات میشه بی آزاری تا حد امکان رو یاد گرفت، ولی وقتی می بینیم حیوانات گوشتخوار به بقیه حمله می کنن، اگرچه این در طبیعت لازمه، ولی دلیل نمیشه ما هم بخوایم ازش تقلید کنیم برای احترام به طبیعت!
و یا یه مثال دیگه که من خودم چند وقت پیش باهاش برخورد کردم، "اشو" فیلسوف معروف هندی هست، که یه بحثی شد بین من و یکی از دوستانم، و منم یه خورده بیشتر در موردش جیتجو کردم و گفتارهای بیشتری خوندم. می دونیم که اشو گیاهخوار بوده و اتفاقاً حرف های خیلی جالبی راجع به گیاهخواری زده، از جمله بحث ارتباط گیاهخواری با احترام به زندگی و زیبایی شناسی. اما در بین همین حرف ها، یه جمله ای هم دیدم که واقعاض عجیب و غیر قابل قبوله. اشو گفته مصرف تخم مرغ رو در رژیم گیاهخواری مفید می دونه و خودش هم استفاده می کنه، چون فکر می کرده تخم مرغ ارتباط داره با افزایش هوش انسانی و اگه کسی بره دنبال رژیم صد درصد گیاهی، در مورد هوش خودش ریسک می کنه!
اگرچه پیروان و طرفداران اشو معتقدن که ایشون به اشراق رسیده و واقعاً خیلی چیزها رو هم خوب درک کرده - و من هم تا حدی باهاشون موافقم- اما این حرف کاملاً غلطه، چرا که اولاً هیچ ارتباطی بین مصرف تخم مرغ و افزایش هوش! دیده نشده، چه از نظر علمی و چه از نظر تجربی. همیشه هم از قدیم توصیه می کردن گردو و کنجد بخورین تا باهوش بشین، نه تخم مرغ! ضمن اینکه مضرات تخم مرغ هم الآن کاملاً آشکار شده، از جمله آسیب به کبد و کلیه، و وجود چربی و کلسترول بالا که برای قلب بده، و این تازه در مورد تخم مرغ خام بود! اگه تخم مرغ رو بپزیم و باز کلی روغن بهش اضافه کنیم و تمام مواد مفیدش رو هم از بین ببریم، چیزی جز یه تیکه سمّ خالص باقی نمی مونه!
تازه اینا که گفتیم مضراتیه که تا حالا شناخته شده و مربوط میشه به سلامتی بدن. اگه بخوایم از متافیزیک صحبت کنیم و بگیم که منظور اشو جنبه ی ماورایی و متافیزیکی بوده، خب باید این رو هم در نظر بگیریم که بسیاری از مکاتب دیگه، تخم مرغ رو نهی کردن چون اون رو ظلم و قتل می دونن و هم چنین معتقدن که با خوردن تخم مرغ؛ تمام انرژی های منفی به سمت شخص جذب میشه، چون ظلم صورت گرفته!
پس می بینیم که تفکر و تجربه حرف اول رو می زنه و تقلید یعنی توهین به شعور خودمون، تقلید کورکورانه یعنی اینکه ما قدرت ذاتی اندیشه ی خودمون رو نادیده بگیریم و خودمون رو وابسته کنیم به افکار ناقص یکی دیگه!
البته این رو هم بگم من به هیچ عنوان نمیخوام به اشو یا هر مکتب دیگه ای توهین کنم (پس لطفاً منظورم اشتباه برداشت نشه)، چون به هر حال اینها هم در حد توان و درک خودشون صحبت کردن و دستشون هم درد نکنه، چون به هر حال خیلی از حرف هاشون درست و مفیده، ولی نه همه ی حرف هاشون.
من خودم در مورد همین خام گیاهخواری هم، تمام سعیم بر این بود که تقلید نکنم بلکه هر چیزی رو با دلیل و منطق قبول کنم و اگه دلایل به نظرم منطقی نبود، قبولش نکنم یا اینکه سعی کنم خودم شخصاً بیشتر تجربه و آزمایش کنم. همین الآن هم اختلاف نظراتی بین خام گیاهخوارها هست، مثلاً بعضی ها معتقدن که بدن اصلاً به نمک نیاز نداره (که من خودم هم تازگی ها به این نتیجه رسیدم)، در حالی که بعضی های دیگه مصرف مقدار کمی نمک رو مفید می دونن. هر گروه هم دلایل خودش رو داره، منتها چون در حال حاضر ناشناخته ها خیلی بیشتر از چیزاییه که تونستیم کشف کنیم، بنابر این باید کاملاً بدون تعصب پیش بریم و اگه چیزی رو نمی دونیم، صادقانه قبول کنیم که نمی دونیم، چون اگه تعصب داشته باشیم، بعداً حتی اگه حقیقت رو هم کشف کنیم، تعصب نمی ذاره که قبولش کنیم و این به ضرر خودمونه...
بنابر این بازم به این نتیجه می رسیم که مهم نیست کی چی گفته، مهم اینه که اون حرف، واقعاً درسته یا نه، و بعد از اون، مهم اینه که اون حرف واقعاً کاربرد داره یا نه...
انسان موجودی نوآوره، پس لیاقتش بیشتر از تقلیده!
باشد که رستگار شویم!
نظرات در اون یکی وبلاگم:
آفرین معین جان بسیار خوب نوشتید. من هم کاملاً با نظرات شما موافقم.
علاوه بر نمک در مورد خوردن عسل هم همین اختلاف نظر بین خامگیاهخواران هست. همونطور که خودتون می دونید من عسل هم استفاده نمی کنم اما در مورد مصرف نمک حدود شش یا هفت ماه پیش یه چند هفته ای خوردن نمک دریا رو امتحان کردم و به سالادی که درست می کردم نمک دریا هم اضافه می کردم. اما چون دیدم دوباره جوش هایی در صورت و بدنم پیدا شد خوردن نمک رو هم کنار گذاشتم و البته جوش ها هم دیگه از بین رفتن. اما همونطور که می دونید خامگیاهخواران مشهوری مثل آوانسیان و یا خانم حسینی خوردن نمک رو به شرطی که زیاده روی نشه و از نمک دریا استفاده بشه مجاز می دونن. حتی در کتاب "طلای سبز" خانم حسینی در بیشتر غذاهاش نمک و عسل وجود داره!
علاوه بر نمک در مورد خوردن عسل هم همین اختلاف نظر بین خامگیاهخواران هست. همونطور که خودتون می دونید من عسل هم استفاده نمی کنم اما در مورد مصرف نمک حدود شش یا هفت ماه پیش یه چند هفته ای خوردن نمک دریا رو امتحان کردم و به سالادی که درست می کردم نمک دریا هم اضافه می کردم. اما چون دیدم دوباره جوش هایی در صورت و بدنم پیدا شد خوردن نمک رو هم کنار گذاشتم و البته جوش ها هم دیگه از بین رفتن. اما همونطور که می دونید خامگیاهخواران مشهوری مثل آوانسیان و یا خانم حسینی خوردن نمک رو به شرطی که زیاده روی نشه و از نمک دریا استفاده بشه مجاز می دونن. حتی در کتاب "طلای سبز" خانم حسینی در بیشتر غذاهاش نمک و عسل وجود داره!
جواب من:
بله دیگه، و واسه همین هم دوباره تأکید دارم که هرگز نباید تقلید کنیم.
من به این نتیجه رسیدم که اولاً نمک برای بدن نیاز نیست، و در طبیعت هم فقط پستانداران دو معده ای و بعضی چهارپایان سنک نمک رو می لیسن، ولی میمون ها دیده نشده که اینکار رو بکنن و اصلاً جدای از تمام اینها، نمک رو به غذای بی مزه ی پخته می زنن که مزه بده! در صورتی که میوه ها و غذاهای خام مزه ی خودشون رو دارن و نیازی هم نیست...
ثانیاً، به دنبال بحث هایی که با یکی از دوستان داشتیم، از نظر بیوشیمی، نمک در بدن تجزیه نمیشه، یعنی سدیم موجود در اون هم به مصرف بدن نمی رسه. حالا البته اختلاف نظر خیلی زیاده، ولی از نظر علمی و تجربی، میوه ها به اندازه ی کافی سدیم و سایر املاح رو دارن، و خام گیاهخواری اگه شامل حداقل 70 درصد میوه باشه، هیچ مشکلی به وجود نمیاد (در خام گیاهخوارانی که بیشتر غذاشون سبزیجات هست، در دت زمان طولانی دیده شده که سدیم بدنشون دفع میشه. اینجاست که میوه خوار بودن انسان نمایان میشه و متوجه میشیم بیشتر غذای انسان رو باید میوه ها تشکیل بدن که رژیم غذایی ایده آله ...)
من به این نتیجه رسیدم که اولاً نمک برای بدن نیاز نیست، و در طبیعت هم فقط پستانداران دو معده ای و بعضی چهارپایان سنک نمک رو می لیسن، ولی میمون ها دیده نشده که اینکار رو بکنن و اصلاً جدای از تمام اینها، نمک رو به غذای بی مزه ی پخته می زنن که مزه بده! در صورتی که میوه ها و غذاهای خام مزه ی خودشون رو دارن و نیازی هم نیست...
ثانیاً، به دنبال بحث هایی که با یکی از دوستان داشتیم، از نظر بیوشیمی، نمک در بدن تجزیه نمیشه، یعنی سدیم موجود در اون هم به مصرف بدن نمی رسه. حالا البته اختلاف نظر خیلی زیاده، ولی از نظر علمی و تجربی، میوه ها به اندازه ی کافی سدیم و سایر املاح رو دارن، و خام گیاهخواری اگه شامل حداقل 70 درصد میوه باشه، هیچ مشکلی به وجود نمیاد (در خام گیاهخوارانی که بیشتر غذاشون سبزیجات هست، در دت زمان طولانی دیده شده که سدیم بدنشون دفع میشه. اینجاست که میوه خوار بودن انسان نمایان میشه و متوجه میشیم بیشتر غذای انسان رو باید میوه ها تشکیل بدن که رژیم غذایی ایده آله ...)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر