۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

ماجرای دندون عقل و هفته ای که گذشت...

دندون عقل همیشه به خاطر دردسرساز بودن معروف بوده، و به شکل های مختلفی هم رشد می کنه، یعنی بعضی افراد هر چهار تا دندون عقل رو دارن، بعضی ها فقط یکی یا دو تا، و بعضی ها هم هیچ کدوم از دندون های عقل رو ندارن! علّتش هم دقیقاً معلوم نیست. خیلی از دندانپزشکان معتقدن که دندون عقل اون زمانهای قدیم برای بشر کاربرد داشته ولی به مرور زمان با پخته خواری (=انحراف در تغذیه ی طبیعی!) کاربرد خودش رو از دست داده. عده ای هم البته معتقدن که شاید به جز تغذیه، عوامل ژنتیکی و نژادی هم در اون دخیل باشه، یعنی مثلاً ممکنه چند هزار سال پیش، یه نژاد هر چهار تا رو داشتن و یه نژاد دیگه اصلاً دندون عقل نداشتن و این نژادهای مختلف انسان ها که با هم ترکیب شدن، همه چیز عوض شده...

حالا خود من دو ماه پیش دندون عقل در فک پایینم شروع به درد گرفتن کرد، و وقتی رفتم دندانپزشک برای معاینه و عکس گرفتم، این مشکلات رو داشتم با دندون عقلم:
* آرواره ی پایین من دیگه جای دندون جدید نداشت.
* دندون به شکل کج در اومده بود و داشت به دندون جلویی هم فشار می آورد و اونو خراب می کرد...
* به دلیل کج بودن دندون و هم چنین عدم وجود جا در فک من برای دندون جدید! دندون عقل به شکل نهفته بود، یعنی زیر لثه، واسه همین حتماً باید جراحی میشد.
* ریشه ی دندون به عصب گیر کرده بود که خیلی حساس بود، واسه همین دندون پزشک های عادی نمی تونستن اونو جراحی کنن، چون عصب ممکن بود آسیب ببینه. بنابر این لازم بود که کار حتماً سپرده بشه به یه جراح فک و صورت.

اگر چه دو ماه پیش فقط دو سه روز دندونم درد می کرد و بعدش اصلاً انگار نه انگار، ولی من با کمی جستجو در اینترنت و پرس و جو از پزشکان دیگه (از جمله عموی خودم)، به این نتیجه رسیدم که برای من بهتره با کشیدن این دندون، از مشکلات احتمالی در آینده پیشگیری کنم. (خوش به حال اونایی که هر چهار تا دندون عقل رو دارن و می تونن مثل دندون های عادی ازشون استفاده کنن، و همینطور خوش به حال اونایی که اصلاً دندون عقل ندارن! ولی برای من در این شرایط، چاره ی دیگه ای نبود...)

خلاصه برای جراحیش، از یه جراح متخصص فک و صورت نوبت گرفتم، که 14 آذر بود یعنی سه شنبه ی هفته ی گذشته، و ایشون هم با طمأنینه! یه ده دقیقه وقت گذاشت و دندون رو با جراحی و با شکستنش داخل خود فک (چون جا نداشت که بتونه بکِشش!) به این قضیه خاتمه داد، البته 280 هزار تومن هم منتقل شد به جیب مبارک! (تازه می گفت من ارزون می گیرم، دارم به نرخ دندون پزشکای عادی می گیرم، و از اینطور خالی بندی ها!)

بعد دکتر کلی مسکن و آمپول و دارو نوشت، که من حتی قبل از گیاهخوار شدنم هم حاضر نبودم این همه سم وارد بدن کنم، چه برسه به الآن! این شد که به تغذیه ی طبیعی خودم اعتماد کردم، و بدون هیچ مسکنی، چند ساعت درد رو تحمل کردم. خوشبختانه هیچ عفونت و مشکل خاصی هم نبود، فقط من تا دیروز نمی تونستم چیزی بجوم، و حتی سیب رو هم رنده می کردم و می خوردم! شلغم خام رنده شده هم چند بار خوردم و حس خوبی داد!
امروز هم رفتم بخیه رو کشیدم، و الآن تنها مشکل اینه که هنوز جویدن با اون سمتی که دندون عقل توش بود، یه مقداری سخته هنوز، که امیدوارم اینم زودتر تموم بشه.

دو روز اول هم، بعضی وقت ها، طعم خاص آمپول بی حس کننده رو در دهنم حس می کردم، که داشت می اومد بیرون و از بدن خارج میشد.

و از امروز، دوباره ادامه میدیم به زندگی، و امیدوارم همیشه خام گیاهخواری کمکم کنه که سالم بمونم...

با آرزوی تندرستی برای همه ی عزیزان 

هیچ نظری موجود نیست: