۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

* محدودیتی که دست ما نیست، عیب هم نیست...

من همیشه به بحث های منطقی و فلسفی علاقه مند بودم و هستم، منتها یه مسئله ای که این وسط به وجود میاد، اینه که گفته میشه مغر و فکر ما محدوده، که باز از همون هم ما فقط چند درصدش رو تونستیم استفاده کنیم، بنابر این نمی تونیم همه چیز رو درک کنیم...
این درسته که نمی تونیم همه چیز رو درک کنیم، ولی آیا این تقصیر ماست؟ آیا این عیبه؟ آیا اصلاً فرقی به حال ما می کنه که همه چیز رو بدونیم یا فقط اونچه که برای زندگی و رستگاری نیاز داریم؟
همونطور که در پست "فراموشی، چاره ی امور کم اهمیّت" نوشته بودم، ممکنه دونستن همه چیز به ما کمک نکنه، چون کاربرد مهم تره از دونستن صرف، چون حتی اگه همه چیز رو هم بدونیم، بازم به این نتیجه می رسیم که مهم ترین وظیفه ی ما در حال حاضر، استفاده از تک تک لحظاتمون برای خوب و شاد زیستن و رسیدن به آرمان هاییه که داریم. بنابر این به نظر من محدودیتی که اختیارش با ما نیست، عیب هم نیست. عیب اینه که از اونچه داریم استفاده نکنیم...

باشد که رستگار شویم!

هیچ نظری موجود نیست: