حتماً شما هم جملاتی رو در باب ستایش سختی ها! شنیدین که مثلاً سختی کشیدن باعث رشد فکر و خلاقیت و این چیزاست. من خودم شخصاً قبول ندارم اینطور جملاتی رو، چرا که در اکثر مواقع، محدودیت واقعاً جلوی رشد رو می گیره، مثلاً همونطور که می بینیم، محدودیت های مالی و گرسنگی، باعث میشه که اکثر مردم همه ی انرژیشون رو بذارن رو پول و روی اینکه هر چه بیشتر بخورن! حرص و طمع زیاد میشه و نتیجشم میشه همین دنیایی که ما الآن داریم.
کمتر کسی از زندگیش راضیه، دلیلش هم سختی های زیاد و بیخودیه که هر کس در زندگیش داره. همین سختی های پوچ و بیخود، باعث به وجود اومدن عقده در انسان میشه که اصلاً نمی تونه چیز خوبی باشه. بالأخره باید قبول کنیم که رفاه و آسایش خیلی بهتره و واسه همین هم همه میخوان در رفاه باشن. واسه همین هم کشورهای پیشرفته تر و ثروتمندتر از نظر علمی، فرهنگی و حتی معنوی خیلی بیشتر از کشورهای دیگه رشد می کنن به طوری که افراد زیادی در کشورهای جهان سوم که موقعیت براشون فراهم نیست، با مهاجرت به کشورهای جهان اول موقعیت های خیلی بهتری پیدا می کنن و واقعاً هم رشد می کنن (دانشمندان ایرانی در آمریکا و سایر ایرانیانی که در خارج از کشور شکوفا شدن، این قضیه رو ثابت می کنه) در حالی که در کشورهای فقیر آفریقایی که حتی سر آب هم با هم می جنگن، دیگه اصلاً موقعیتی وجود نداره که بخوان پیشرفت کنن. پس این نشون میده که سختی واقعاً بر خلاف قوانین طبیعی و مانعی برای رشده. دلیل وجود سختی هم فقط یک چیز می تونه باشه: عدم کمال. چون به هر حال هیچ چیز کامل نیست بنابر این هر گلی، یه خاری هم داره...
اما با این حال، مفهوم "محدودیت" گاهی اوقات می تونه مزایایی به همراه خودش داشته باشه که البته بستگی به ذهنیت و طرز تفکر انسان داره. مثلاً ما برای رفتن از یه شهر به شهر دیگه با پای پیاده، در سرعت و حمل لوارم مورد نیاز محدودیت داریم و به همین خاطر، از ماشین استفاده می کنیم که محدودیت ها رو تا حدی جبران می کنه، مثلاً دیگه نیاز نیست از نظر بدنی خسته بشیم و در عین حال می تونیم در طول مسیر، یه موسیقی هم گوش بدیم و از دیدن مناظر اطراف هم لذت ببریم. اینجور لذت ها با توجه به محدودیت هایی که از نظر فیزیکی (و هم چنین روحی و روانی) داریم به دست میاد. حالا فرض کنید ما از قابلیت تله پورت برخوردار می بودیم که به هر جا می خوایم در کسری از ثانیه بریم، بدون هیچ محدودیتی! خب در این صورت، دیگه جایی برای لذت بردن از مناظر جاده و موسیقی در حین سفر باقی نمی مونه، چون در کمتر از یک ثانیه کارمون انجام میشه! بنابر این اگه روزی مثلاً اینطور قابلیتی پیدا کنیم و تمام محدودیت های مادی و فیزیکی بره کنار، در اون صورت ذهن ما هم دیگه با لذت های پیش و پا افتاده راضی نمیشه و نیاز به لذت های بزرگتری داریم، همونطور که وقتی بچه بودیم با داشتن ماشین های اسباب بازی کیف می کردیم و واقعاً هم کلی لذت می بردیم، ولی الآن که بزرگ شدیم و ذهنمون رشد کرده، دیگه اسباب بازی نمی خوایم بلکه ماشین واقعی می خوایم! و ماشین ها هم که دارن پیشرفته میشن که دیگه اصلاً نیازی به راننده نداشته باشن و فقط با دادن مسیر، خودشون همه چیز رو طبق اطلاعاتی که از ماهواره می گیرن تنظیم کنن که خیلی هم امن تره (مثل ماشین های هوشمندی که گوگل داره روشون کار می کنه)، با رواج این ماشین های هوشمند در آینده، دیگه از فشار دادن پدال گاز و تعویض دنده مثل الآن لذت نخواهیم برد! بلکه به دنبال یه قابلیت باحال تر دیگه هستیم، مثل دسترسی به اینترنت در ماشین که بتونیم هم چنان با دنیا در ارتباط باشیم و با دوستامون چت کنیم، و یا اینکه از مناظر اطراف عکس بگیریم و در همون لحظه وبلاگمون رو آپدیت کنیم. این روند رشد ادامه داره و واقعاً پایانی براش قابل تصور نیست...
پارسال هم مطلبی در مورد لذتگرایی نوشته بودم که هر چقدر یک موجود از نظر روحی و روانی بیشتر پیشرفت کنه، به دنبال لذت های بزرگتری هم هست و دیگه فقط با لذت های سطحی و پیش و پا افتاده قانع نمیشه. انسان در کره ی زمین، پیشرفته ترین موجوده و همونطور که می بینیم، خیلی بیشتر از بقیه ی موجودات به دنبال لذت بردنه و دوست نداره همه ی روزهاش شبیه هم باشه. پس این یک احساس پاک و خیلی خوبه در نهاد انسان که می تونه خیلی به ما کمک کنه، به شرطی که درست ازش استفاده کنیم و سعی کنیم برای بقیه ی موجودات کاملاً بی آزار باشیم.
عقل حکم می کنه که حداقل خودمون برای خودمون سختی و محدودیت درست نکنیم (به قول معروف: خودکرده را تدبیر نیست) بلکه باید سعی کنیم از محدودیت هایی که هست بیشترین استفاده رو ببریم، و این کاریه که افراد موفق انجام میدن!
پس چه بهتر که ما هم انجام بدیم و به جای شکایت از چیزهایی که کنترلشون در دست ما نیست، با رِندی! ازشون به نفع خودمون استفاده کنیم.
باشد که رستگار شویم!
کمتر کسی از زندگیش راضیه، دلیلش هم سختی های زیاد و بیخودیه که هر کس در زندگیش داره. همین سختی های پوچ و بیخود، باعث به وجود اومدن عقده در انسان میشه که اصلاً نمی تونه چیز خوبی باشه. بالأخره باید قبول کنیم که رفاه و آسایش خیلی بهتره و واسه همین هم همه میخوان در رفاه باشن. واسه همین هم کشورهای پیشرفته تر و ثروتمندتر از نظر علمی، فرهنگی و حتی معنوی خیلی بیشتر از کشورهای دیگه رشد می کنن به طوری که افراد زیادی در کشورهای جهان سوم که موقعیت براشون فراهم نیست، با مهاجرت به کشورهای جهان اول موقعیت های خیلی بهتری پیدا می کنن و واقعاً هم رشد می کنن (دانشمندان ایرانی در آمریکا و سایر ایرانیانی که در خارج از کشور شکوفا شدن، این قضیه رو ثابت می کنه) در حالی که در کشورهای فقیر آفریقایی که حتی سر آب هم با هم می جنگن، دیگه اصلاً موقعیتی وجود نداره که بخوان پیشرفت کنن. پس این نشون میده که سختی واقعاً بر خلاف قوانین طبیعی و مانعی برای رشده. دلیل وجود سختی هم فقط یک چیز می تونه باشه: عدم کمال. چون به هر حال هیچ چیز کامل نیست بنابر این هر گلی، یه خاری هم داره...
اما با این حال، مفهوم "محدودیت" گاهی اوقات می تونه مزایایی به همراه خودش داشته باشه که البته بستگی به ذهنیت و طرز تفکر انسان داره. مثلاً ما برای رفتن از یه شهر به شهر دیگه با پای پیاده، در سرعت و حمل لوارم مورد نیاز محدودیت داریم و به همین خاطر، از ماشین استفاده می کنیم که محدودیت ها رو تا حدی جبران می کنه، مثلاً دیگه نیاز نیست از نظر بدنی خسته بشیم و در عین حال می تونیم در طول مسیر، یه موسیقی هم گوش بدیم و از دیدن مناظر اطراف هم لذت ببریم. اینجور لذت ها با توجه به محدودیت هایی که از نظر فیزیکی (و هم چنین روحی و روانی) داریم به دست میاد. حالا فرض کنید ما از قابلیت تله پورت برخوردار می بودیم که به هر جا می خوایم در کسری از ثانیه بریم، بدون هیچ محدودیتی! خب در این صورت، دیگه جایی برای لذت بردن از مناظر جاده و موسیقی در حین سفر باقی نمی مونه، چون در کمتر از یک ثانیه کارمون انجام میشه! بنابر این اگه روزی مثلاً اینطور قابلیتی پیدا کنیم و تمام محدودیت های مادی و فیزیکی بره کنار، در اون صورت ذهن ما هم دیگه با لذت های پیش و پا افتاده راضی نمیشه و نیاز به لذت های بزرگتری داریم، همونطور که وقتی بچه بودیم با داشتن ماشین های اسباب بازی کیف می کردیم و واقعاً هم کلی لذت می بردیم، ولی الآن که بزرگ شدیم و ذهنمون رشد کرده، دیگه اسباب بازی نمی خوایم بلکه ماشین واقعی می خوایم! و ماشین ها هم که دارن پیشرفته میشن که دیگه اصلاً نیازی به راننده نداشته باشن و فقط با دادن مسیر، خودشون همه چیز رو طبق اطلاعاتی که از ماهواره می گیرن تنظیم کنن که خیلی هم امن تره (مثل ماشین های هوشمندی که گوگل داره روشون کار می کنه)، با رواج این ماشین های هوشمند در آینده، دیگه از فشار دادن پدال گاز و تعویض دنده مثل الآن لذت نخواهیم برد! بلکه به دنبال یه قابلیت باحال تر دیگه هستیم، مثل دسترسی به اینترنت در ماشین که بتونیم هم چنان با دنیا در ارتباط باشیم و با دوستامون چت کنیم، و یا اینکه از مناظر اطراف عکس بگیریم و در همون لحظه وبلاگمون رو آپدیت کنیم. این روند رشد ادامه داره و واقعاً پایانی براش قابل تصور نیست...
پارسال هم مطلبی در مورد لذتگرایی نوشته بودم که هر چقدر یک موجود از نظر روحی و روانی بیشتر پیشرفت کنه، به دنبال لذت های بزرگتری هم هست و دیگه فقط با لذت های سطحی و پیش و پا افتاده قانع نمیشه. انسان در کره ی زمین، پیشرفته ترین موجوده و همونطور که می بینیم، خیلی بیشتر از بقیه ی موجودات به دنبال لذت بردنه و دوست نداره همه ی روزهاش شبیه هم باشه. پس این یک احساس پاک و خیلی خوبه در نهاد انسان که می تونه خیلی به ما کمک کنه، به شرطی که درست ازش استفاده کنیم و سعی کنیم برای بقیه ی موجودات کاملاً بی آزار باشیم.
عقل حکم می کنه که حداقل خودمون برای خودمون سختی و محدودیت درست نکنیم (به قول معروف: خودکرده را تدبیر نیست) بلکه باید سعی کنیم از محدودیت هایی که هست بیشترین استفاده رو ببریم، و این کاریه که افراد موفق انجام میدن!

باشد که رستگار شویم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر