فردا اول مهر هست و حس نوستالوژیکی که تقریباً همه ی ما داریم اینه که چقدر شیوه های آموزش در دوران ما ناکارآمد بوده (و متأسفانه هم چنان هست) و میخواد یه چیز یکسان و ناقص رو به همه دیکته کنه و بگه این کاملترینه، بگه حفظ کردن طوطی وار یه سری اطلاعات ناقص و کم ارزش و بعد، تکرار نابخردانه ی این اطلاعات محدود، مهم تر از آرزوها و برنامه ی هر شخص برای زندگیشه. متأسفانه من خودم از این سیستم خیلی ضررها دیدم و موقعی عملاً شروع به پیشرفت کردم که رفتارهام رو تغییر دادم و شروع کردم به یادگیری چیزایی که واقعاً علاقه داشتم، هر چند در مدرسه و جامعه همیشه جوری القا شده که انگار ما فقط یک مشت ربات بی شعور هستیم که باید همه چیز رو بدون عقل و احساس انجام بدیم و فقط به فکر "پیشرفت" باشیم، پیشرفتی که خودمون هم دقیقاً نمی دونیم چی هست، ولی صرفاً برای اینکه از بقیه عقب نمونیم، باید همون راه اشتباه رو ادامه بدیم...
من از زمانی که شروع به ایجاد تغییرات اساسی در عقایدم کردم (یعنی حدود 5 سال پیش) خیلی با نحوه ی تفکر و رفتار عموم جامعه در تضاد و تعارض بود و تقریباً تا 4 سال بعد این اهداف فقط در حدّ فکر کردن باقی موند، اما خوشبختانه از پارسال بود که شروع به عمل کردم و یه مقدار محدودی از اهدافم تحقّق پیدا کرد، و همیشه آرزو داشتم که ای کاش خیلی زودتر از اون، این چیزا رو در جامعه یاد می گرفتم که به نفع خودم و اجتماع باشه. اگرچه من تلاشم بر اینه که علاوه بر زندگی خودم، تغییرات مثبتی هم در جامعه ایجاد کنم، ولی هم چنان معتقدم که بی آزاری مهم ترین اصل برای پیشرفت اصولی و پایدار هست.
هر تغییری اولش سخته و راستش رو بخواین هنوز هم سختی ها و محدودیت هایی دارم به دلیل اینکه ترجیح دادم دنبال راه خودم برم نه راهی که بسیار کسل کننده و پر از آسیب باشه، ولی بهتر اینه که هم چنان ادامه بدم چون علاوه بر اینکه احتمال موفقیت بیشتره، این چیزیه که من دوست دارم، و همین از همه مهم تره، چون همون طور که در پست های قبلی هم نوشتم، ما به این دنیا اومدیم که چیزهای مختلفی که دوست داریم رو تجربه کنیم نه این که یه زندگی یکنواخت و کسالت آور داشته باشیم...
خلاصه اول مهر رو به همه ی دانش آموزان و دانشجویان عزیز تبریک میگم و توصیه می کنم که حتماً هر چه زودتر به دنبال چیزی باشین که واقعاً اون رو دوست دارین، و حتی اگه در حال حاضر، شرایط شما رو مجبور می کنه که جور دیگه ای عمل کنین، به هر حال دنبال عقل و روح پاک خودتون هم باشین، چون هدف نهایی از گذروندن همه ی سختی ها اینه که به چیزی برسیم که واقعاً دوست داریم. البته این توصیه رو قبل از اینکه با کسی در میون بذارم، اول به خودم گفتم و تا حد ممکن هم عمل کردم، و هم چنان بعضی وقت ها لازم می دونم که این چیزا رو به خودم یادآوری کنم تا از هدف و آرمان خودم دور نشم...
برای همیشه یادمون باشه که اگه کسی نتونه در کلاس شاگرد اول باشه، لزوماً به معنای تنبلی نیست! بلکه ممکنه اون شاگرد به دنبال چیزی باشه که بقیه بهش توجه ندارن...
شاگرد اول بودن تنها در صورتی می تونه مفید باشه که دستاوردهای خوبی به دنبال داشته باشه، وگرنه حفظ کردن طوطی وار وقت تلف کردنه!
باشد که رستگار شویم!
من از زمانی که شروع به ایجاد تغییرات اساسی در عقایدم کردم (یعنی حدود 5 سال پیش) خیلی با نحوه ی تفکر و رفتار عموم جامعه در تضاد و تعارض بود و تقریباً تا 4 سال بعد این اهداف فقط در حدّ فکر کردن باقی موند، اما خوشبختانه از پارسال بود که شروع به عمل کردم و یه مقدار محدودی از اهدافم تحقّق پیدا کرد، و همیشه آرزو داشتم که ای کاش خیلی زودتر از اون، این چیزا رو در جامعه یاد می گرفتم که به نفع خودم و اجتماع باشه. اگرچه من تلاشم بر اینه که علاوه بر زندگی خودم، تغییرات مثبتی هم در جامعه ایجاد کنم، ولی هم چنان معتقدم که بی آزاری مهم ترین اصل برای پیشرفت اصولی و پایدار هست.
هر تغییری اولش سخته و راستش رو بخواین هنوز هم سختی ها و محدودیت هایی دارم به دلیل اینکه ترجیح دادم دنبال راه خودم برم نه راهی که بسیار کسل کننده و پر از آسیب باشه، ولی بهتر اینه که هم چنان ادامه بدم چون علاوه بر اینکه احتمال موفقیت بیشتره، این چیزیه که من دوست دارم، و همین از همه مهم تره، چون همون طور که در پست های قبلی هم نوشتم، ما به این دنیا اومدیم که چیزهای مختلفی که دوست داریم رو تجربه کنیم نه این که یه زندگی یکنواخت و کسالت آور داشته باشیم...
خلاصه اول مهر رو به همه ی دانش آموزان و دانشجویان عزیز تبریک میگم و توصیه می کنم که حتماً هر چه زودتر به دنبال چیزی باشین که واقعاً اون رو دوست دارین، و حتی اگه در حال حاضر، شرایط شما رو مجبور می کنه که جور دیگه ای عمل کنین، به هر حال دنبال عقل و روح پاک خودتون هم باشین، چون هدف نهایی از گذروندن همه ی سختی ها اینه که به چیزی برسیم که واقعاً دوست داریم. البته این توصیه رو قبل از اینکه با کسی در میون بذارم، اول به خودم گفتم و تا حد ممکن هم عمل کردم، و هم چنان بعضی وقت ها لازم می دونم که این چیزا رو به خودم یادآوری کنم تا از هدف و آرمان خودم دور نشم...
برای همیشه یادمون باشه که اگه کسی نتونه در کلاس شاگرد اول باشه، لزوماً به معنای تنبلی نیست! بلکه ممکنه اون شاگرد به دنبال چیزی باشه که بقیه بهش توجه ندارن...
شاگرد اول بودن تنها در صورتی می تونه مفید باشه که دستاوردهای خوبی به دنبال داشته باشه، وگرنه حفظ کردن طوطی وار وقت تلف کردنه!
باشد که رستگار شویم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر