۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

چرا قدرت فکر و تصور اینقدر مهمّه؟

حتماً تا حالا در مورد قدرت فکر، نیروی اراده، انرژی درمانی و موضوعات مشابه، مطالب زیادی رو شنیدین یا خوندین. فیلم های مستند زیادی هم در این باره ساخته شده که یکی از مشهورترین این فیلم ها، همون فیلم "راز" یا the Secret هست، فیلمی که باید اون رو بارها و بارها دید تا بشه به طور عمیقی درکش کرد...
مهم ترین موضوعی که در فیلم یا کتاب راز و بر اساس مستندات گفته میشه، اینه که قدرت فکر و تصوّر بسیار زیاده به طوری که همه ی نتایجی که در زندگی زاییده ی همین قدرت هستن، حالا میخواد نتایج فکر مثبت باشه یا منفی.
اما چرا اینطوره؟
من خودم به چنین موضوعاتی خیلی علاقه دارم و تا حالا کلی کتاب و مقاله خوندم و باز هم فرصت باشه، بیشتر تحقیق می کنم. اما از طرفی، بر اساس فیزیک کوانتوم و فلسفه میشه این قضیه رو راحت تر توضیح داد و درک کرد.
همون طور که می دونین بین مولکول ها فضای خالی هست، و بین اتم های این مولکول ها هم همینطور. حالا نکته ی جالب اینجاست که بیشترین میزان فضای خالی در خود اتم هست! همونطور که همه ی ما در شیمی هم خوندیم، اندازه ی هسته ی اتم نسبت به کل اون اتم، یک به صدهزار هست، یعنی مثل یه توپ تو یه استادیوم فوتبال! تازه در خود این هسته ی اتم، بازم فضای خالی بین ذرات بنیادی (کوارک، گلون، میون و غیره) وجود داره. الکترون ها هم که از هسته خیلی کوچیک ترن، نتیجه این که تقریباً 99 درصد (و شاید حتی بیشتر!) اتم ها و در نتیجه 99 درصد هر چیزی که می بینیم، از فضای خالی تشکیل شده!
باورش سخته که هر جسمی که می بینیم، کمتر از یک درصده! اما سؤال مهم اینجاست که خب بقیه ی جهان رو چی تشکیل میده؟! هیچی؟! نه، اینطور نیست. در واقع اون فضای خالی ای که راجع بهش صحبت می کنیم، انرژی هست، و همونطور که خیلی از فیزیکدان ها هم گفتن، انرژی هنوز به طور کامل شناخته نشده. البته ناشناخته ها خیلی بیشتر از اینها هستن، مثلاً ماده ی تاریک، ضد ماده و خیلی چیزای دیگه که یا چیزی در موردشون نمی دونیم و یا هنوز اطلاعات ما خیلی کمه. ولی با این حال، با همین اطلاعات کم می تونیم پدیده ها رو بهتر درک کنیم.
حالا در مورد همون راز و قانون جاذبه، گفته میشه که هر چیزی که بیشتر بهش فکر کنیم، بیشتر جذب میشه و بیشتر برامون اتفاق می افته، و در واقع این فکره که به همه چیز شکل میده، دلیلش هم واضحه، چون ماده کمتر از یک درصد جهان رو تشکیل میده! و بقیه ی جهان، از انرژی تشکیل شده و همه ی اتفاقات و پدیده ها هم مربوط به انرژیه.
در همون فیلم راز، دکتر دنیس ویتلی میگه که در دهه ی 80 آزمایشی روی ورزشکاران برتر المپیک انجام دادن برای بررسی قدرت تصوّر، به این شکل که از ورزشکار ها خواستن روی صندلی مخصوص بشینن و مسابقه رو فقط در ذهنشون انجام بدن. با اتصال حسگرهای ارزیابی زیستی خیلی پیچیده به بدن این ورزشکار ها و مقایسه ی نتایج این آزمایش با تمرینات ورزشی واقعی، متوجه میشن که در تصوّر هم همون عضلات با همون ترتیبی کار می کنن که در تمرین ورزش واقعی! و بعد دکتر ویتلی سؤالی رو مطرح می کنه که تو فیلم بهش پاسخی داده نشد! اونم این که: "چه طور این ممکن بود؟ چه طور ذهن نمی تونسته تشخیص بده که این یه آزمایش واقعیه، یا فقط یه تصوّر؟"
الآن با توجه به فیزیک کوانتوم و این واقعیت که انرژی مفهوم خیلی عمیقتریه نسبت به مادّه، میشه علتّش رو تا حدودی درک کرد: چون فکر و تصوّر انرژیه، و قدرت و اهمیّت انرژی هم خیلی بیشتره از مادّه! در واقع انرژی عامل ایجاد پدیده ها و اتفاقات مادیّه، وگرنه خود این ماده به تنهایی که کمتر از یک درصد جهان رو تشکیل داده، چه طور می تونه بدون انرژی حرکت کنه؟!
یه موضوع دیگه هم که هست، این نظریه هست که میگه جهان در آغاز خلقت (میلیاردها سال پیش) از ماده و ضد ماده تشکیل شده بود (ضد ماده مثل مادّه هست با این تفاوت که دقیقاً برعکس ماده، الکترونش بار الکتریکی مثبت داره (که بهش میگن پوزیترون اگه اشتباه نکنم) و هسته ی اون بار الکتریکی منفی!)
واضحه که اگه ماده و ضد ماده به هم برخورد کنن، هم دیگه رو خنثی می کنن و به نور و انرژی تبدیل میشن، و بر همین اساس گفته میشه که علت باقی موندن همین مقدار ماده در جهان این بوده که از همون اول، مقدار ماده از ضد ماده بیشتر بوده و بنابر این بخشی از اون باقی مونده که همین اتم ها و مولکول ها هستن. حالا اگرچه در مورد ضد ماده هم دانشمندان در حال مطالعه و تحقیق بیشتر هستن، و هم چنین مبدأ و چگونگی پیدایش خلقت هم هنوز برای ما ناشناخته هست، ولی یه مسئله ی دیگه ای که هست، اینه که طبق همین فرضیه هم، انرژی خیلی بیشتر از ماده هست! یعنی اگه طبق همین نظریه جهان رو در همون ابتدا تصوّر کنیم و فرض کنیم که ماده و ضد ماده از هم کاملاً جدا هستن، باز هم در اتم ها و مولکول هاشون فضای خالی که از انرژی تشکیل شده بیشتر از 99درصده! و بنابر این، جدای از اینکه بعد از برخورد ماده و ضد ماده با هم، مقدار زیادی ازشون به انرژی تبدیل شدن، خود همین ماده ای هم که باقی مونده بیشترش از انرژی تشکیل شده!
پس می بینیم که انرژی مفهوم خیلی عمیقیه، و مهم ترین چیزی که راجع به ماده و انرژی می دونیم اینه که طبق قانون پایستگی ماده و انرژی، هیچ وقت از بین نمیرن، بلکه فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشن، تبدیل ماده به انرژی و تبدیل انرژی به ماده، هر دو امکان پذیر هستن! جالب اینجاست که تا همین 200 یا 300 سال پیش، قانون پایستگی ماده ثابت نشده بود و زمانی که فیزیکدان ها در مورد کارکرد چرخه ی کارنو (سعی کارنو) به تضاد با نظریات قبلی رسیدن، تحقیقات بیشتری انجام دادن و قانون پایستگی ماده و انرژی رو کشف کردن. برای ما هم خیلی چیزها باقی مونده که کشف کنیم، اما خوشبختانه در دوره ای زندگی می کنیم که خیلی از مسائل پایه ای قبلاً کشف شدن، مسائلی که کمک می کنن پدیده ها رو خیلی بهتر و راحت تر درک کنیم.
مادّه هم اهمیت داره، ولی فقط یک درصد! بنابر این چه بهتر که علاوه بر توجه به مادیّات، به احساسات، شادی و رضایت درونی خودمون (که میشه همون انرژی!) هم توجه کافی داشته باشیم.
خوبه که اینجا یادی از مولوی کنیم، که حالا تصوّرش هر چی که بوده، خیلی خوب تونسته مفهوم رو در این دو بیت برسونه که میگه:
ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل، گلشنی / و بود اندیشه ات خار، گلخنی

هیچ نظری موجود نیست: