۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

* اهمیّت این تغییر...

همونطور که در پست قبلی هم نوشتم، از دیدگاه علم فیزیک کوانتوم، ماده کمتر از یک درصده در حالی که 99 درصد بقیه ی جهان رو انرژی تشکیل میده.هم چنین بر اساس قوانین پایستگی در فیزیک، ماده و انرژی هیچ وقت از بین نمیرن، بلکه فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشن. بنابر این نتیجه می گیریم که جهان دائماً در حال تغییر و تحوّله، ولی نکته ای که هست اینه که در این تغییر و تحول ها، هم چنان نظم خاصی برقراره که این نظم تحت تأثیر همه ی نیروهاست، مثلاً با وجود گسترش و تنوع حیات در زمین، هم چنان نظمی بر اندازه ی جسمی موجودات زمین حکمفرماست که عواملی مثل نیروی جاذبه ی زمین و میزان و غلظت اکسیژن در هوا، همگی در این نظم مؤثر هستن.
پس به این نتیجه می رسیم که زندگی ما هم طبق قوانین جهان، لازمه که پویا باشه و تغییراتی در اون حاصل بشه، منتها انسان چون نیروی اراده و اختیار قوی ای داره، می تونه خودش انتخاب کنه که چه تغییراتی به وجود بیاره، و نتیجه ی تغییرات هم بستگی داره به مثبت و منفی بودن اونها و اندیشه ی خود انسان (یعنی: هر چه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی)
انسان قدرت این رو داره که نه تنها خودش رو تغییر بده، بلکه تغییرات وسیعی رو هم در سطح جامعه و جهان به وجود بیاره که میشه همون آرمان های انسان، منتها همونطور که باید اول در پله ی اول قدم گذاشت تا بشه انتظار رسیدن به پله ی آخر و نهایتاً رسیدن به هدف رو داشت، پس انسان باید اول خودش و زندگی خودش رو تغییر بده که بتونه انتظار تغییر جامعه رو هم داشته باشه، چون در غیر اینصورت نتایج بسیار ناقص و ناکارآمد خواهند بود. مثلاً یادمه پارسال در یک فیلم مستند راجع به جلیقه های ضد گلوله، بعد از بررسی مکانیسم و کارکد این جلیقه ها، با اون شخص دانشمندی که اینها رو ساخته بود مصاحبه کردن و در مورد انگیزه و هدف ساختن این جلیقه ها پرسیدن، طرف هم که یه آدم خیلی چاق بود (و حتماً هم بیمار، چون کلی سلول و چربی زائد تو بدنش داشت و لابد رژیم غذاییش هم مثل بقیه ی آمریکایی ها، بر اساس فست فود و پیتزا بوده!) می گفت که هدفش از این کار اینه که دنیا رو به جای امن تری تبدیل کنه، چون وظیفه ی هر شخص اینه که کاری کنه که وقتی دنیا رو ترک کرد، دنیا بهتر از زمانی باشه که توش به دنیا اومد. البته این حرف درسته، ولی آیا در واقعیت هم به حقیقت پیوسته؟ آیا با وجود این جلیقه های ضد گلوله ی پیشرفته (و اسلحه های پیشرفته تر!) دنیا واقعاً جای امن تری شده؟! آیا اینها برای مردم میشه آب و غذا که جلوی جنگ ها رو بگیره؟! 
پس علّتش چیه که با وجود این همه تلاش های چنین افرادی، تأثیری در امنیت جهانی به وجود نیومده؟
علّت اینه که اون آقا هم با اون تن بیمارش ( و به طبع اون، روح بیمارش) فقط در این فکره که جهان رو تغییر بده، بدون توجه به اینکه خودش بیشتر از جهان نیاز به تغییر داره چون با بیماری و نارضایتی، پیشرفت چندانی حاصل نمیشه.
لئو تولستوی جمله ی خیلی جالبی داره که میگه: "همه در فکر تغییر بشریت هستند، اما هیچ کس به فکر تغییر خودش نیست!."
البته تلاش برای تغییر جامعه و بهبود جهان، بسیار عالی و پسندیده هست و این کاریه که همه ی پیامبران و دانشمندان بزرگ انجام دادن، منتها مرحله ی اول که خیلی هم ضروریه، تغییر خودمونه. من خودم اهداف اجتماعی زیادی داشتم و دارم، اما تا پارسال به دلیل تغذیه و شیوه ی زندگی ناسالم، همیشه خسته بودم و معمولاً سردرد یا دل دردی هم با خستگی و کسالت من مشایعت می کرد. این شد که برای رسیدن به سلامتی خودم راهی رو پیدا کردم (که همون خام گیاهخواری هست به علاوه ی تغییرات مثبت دیگه ای در شیوه ی زندگی) و خوشبختانه نتیجه ی خوبی هم گرفتم که بعدش تونستم کتابی در مورد همین تغییر بزرگ در شیوه ی زندگی (گیاهخواری) بنویسم و تا حالا هزاران بار از سایت های مختلف دانلود شده و امیدوارم هر روز به عده ی بیشتری بتونه کمک کنه (هر چند گام کوچیکی هست، ولی مفید بودنش من رو خیلی خوشحال می کنه)، اما این رو هم می دونم که هنوز به سلامتی کامل و ایده آل نرسیدم و بنابر این باید به زندگی شخصی خودم بیشتر برسم تا بتونم انتظار داشته باشم که برای جامعه هم کارهای مثبت و مفید بیشتری انجام بدم. واسه همین هم چنان به دنبال بررسی زوایای مختلف زندگیم هستم که هر جاش نقصی دیدم، سعی کنم بهترش کنم و امیدوارم به مرور زمان، نقص ها و ایرادات کار خودم رو بهتر تشخیص بدم و اونها رو اصلاح کنم. خوشبختانه کمال پایانی نداره پس این یه تفریح سرگرم کننده هم هست! 

باشد که رستگار شویم!

هیچ نظری موجود نیست: