۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

* فرق خدای واقعی با توهّم...

انسان ها رو از نظر خوشبختی یا بدبختی میشه به این چند دسته تقسیم بندی کرد:
1. دسته ای که به خدا اعتقاد دارن و خوشبخت و راضی هم هستن
2. دسته ای که به خدا اعتقاد ندارن ولی بازم خوشبختن و از زندگی راضی هستن
3. دسته ای که به خدا اعتقاد ندارن و بدبخت و ناراضی هستن
4. دسته ای که به خدا اعتقاد دارن، ولی بازم از زندگی ناراضی هستن و در بدبختی زندگی می کنن

دسته های اول و دوم خیلی خوبن، و به امید اینکه هر روز تعداد بیشتری به این دو دسته اضافه بشن، اما دسته های سوم و چهارم زندگی بی ارزشی رو دارن و واقعاً دسته ی چهارم که به خدا اعتقاد دارن ولی هم چنان بدبختن، خیلی پست تر و حقیرتر از بقیه هستن، چون اگه قراره با اعتقاد به خدا هم زندگی بدون شادی و با غم و نکبت سپری بشه، پس این اعتقاد به چه درد می خوره؟! می دونیم که خدای راستین خداییه که کلی به ما نعمت داده که نشانه هاش رو هم می بینیم و باید سعی کنیم از نعمت هاش در جهت درستی استفاده کنیم و خودمون رو رشد بدیم. این خدای راستین، همیشه ما رو با محبت و مهربانیش شگفت زده می کنه. اگه کسی حتی به خدا هم اعتقاد نداشته باشه و یا مطمئن نباشه، به هر حال زیبایی ها و لذت های جهان هم چنان دوست داشتنی و عزیز هستن و اگه سعی کنه خوب استفاده کنه و درست زندگی کنه، خیلی هم خوبه.
اما بدبختی در هر شکلش غیر قابل قبول و بی ارزشه، اما اگه این بدبختی همراه باشه با این اعتقاد که خدا برای آزمایش می خواد ما سختی بکشیم و دوست داره رنج ما رو ببینه، واقعاً از هر چیز کثیف دیگه ای کثیف تره و خیلی هم از حقیقت دوره. مثلاً اگه این همه مریضی زیاده، دلیلش اینه که زندگی سالمی نداریم و هر چی هست، نتیجه ی اعمال خود ما انسان هاست (چه اعمال ما در این زندگی و چه در زندگی قبلی و بعدی). اینهایی هم که میگن باید به بدبختی ها ادامه بدیم و باید بدبخت باشیم در این دنیا و ریاضت بکشیم تا آدم شیم، روان پریش و وحشی های خطرناکی هستن! آخه چه طور ممکنه خدا از ما راضی باشه وقتی خودمون راضی نیستیم؟!
تزکیه ی روح و رشد و کمال درسته و بعید نیست بخش زیادی از سختی هایی که می بینیم نتیجه ی اعمال گذشته ی خودمون و حتی اعمالی که در زندگی های قبلیمون انجام دادیم باشه، اما خب یه بخشی از بدبختی ها هست که واقعاً ما مسئولش نیستیم بلکه حاصل اعمال همه ی موجودات جهانه، و ما باید سعی کنیم اوضاع رو از راه درست عوض کنیم نه اینکه برای رضای خدا تو بدبختی و بیچارگی زندگی کنیم!
این خرافات بی پایه و اساس تا حالا زندگی های خیلی ها رو خراب کرده. اروپایی هایی که آفریقا رو استعمار کردن، با سوءاستفاده از مذهب تونستن بر مردم حکومت کنن که به طور خلاصه و رک میشه این: "شما رضایت خدا رو جلب کنین و فقط به فکر زندگی بعد از مرگ باشین، ما هم تا جایی که بتونیم ازتون سواری می گیریم!"

دیگه وقتش رسیده که علاوه بر اعتقاد، به کاربرد هم توجه داشته باشیم. پس اگه اعتقادی داریم ولی نتایج خوبی نگرفتیم، حتماً یه جای کارمون ایراد داره!

ما به این دنیا اومدیم که رشد کنیم، نه اینکه بدبخت باشیم. یه چیز دیگه هم اینکه اگه در این زندگی سعی نکنیم تا حد ممکن خوشبخت و شاد باشیم، مطمئناً در زندگی بعدی هم نخواهیم تونست، دلیلش هم خیلی ساده هست: چون هر عملی عکس العملی داره! پس بدبختی، عکس العملش بدبختیه، نه بهشت!

باشد که رستگار شویم
!


نظرات مفید دوستان در مورد این پست در اون یکی وبلاگم:

خلاصه اینکه اگر بهش اعتقاد داری پس مرد باش و با سالم و با طراوت زندگی کردن ، خدا رو از چیزی که خلق کرده (خودت) راضی کن. اگرم اعتقاد نداری پس میدونی که فقط همین یکبار رو فرصت زندگی داری ، خوب زندگی نکنی یعنی شانستو از دست دادی و بدجوری باختی.

درسته متاسفانه بعضی ها به جای رفع مشکلاتشون ،اونا رو به امید دنیای دیگه تحمل میکنن
که یکی دیگه حقشونو بگیره 

هیچ نظری موجود نیست: