۱۳۹۱ مهر ۶, پنجشنبه

غم گرایی ممنوع!

من چند ماه پیش کلی کتاب ریختم رو موبایلم که هر وقت میرم در مغازه کمک بابام، از وقت استفاده کنم و خوشبختانه تا حالا هم کلی کتاب خوندم و کلی چیزای جدید یاد گرفتم. چند روزیه که یه کتابی که یه فرد با ذوق و شوق از تمام آثار شجریان تهیه کرده رو می خونم. در این کتاب، متن تمام شعرهایی که شجریان خونده آورده شده و نوشته شده که هر شعر مربوط به کدوم شاعر هست. در زیبایی این شعر ها هیچ شکّی نیست منتها چیزی که برا من سؤال شده بود این بود که چرا تقریباً همه ی شاعرهای ما اینقدر شعرهای غمگین گفتن؟ مگر غیر از اینه که اون ها بهتر از هر کسی متوجه شدن عمر محدود دنیوی ما ارزش حرص و غصه نداره، پس چرا اینجور؟ تازه جالب اینجاست که همین شاعرها، شعرهای پر از شادی هم گفتن که طبیعت و شادی رو به بهترین شکل ممکن وصف می کنن. بنابر این نتیجه می گیریم که بسته به اینکه حالات احساسی شاعر یا نویسنده در اون لحظه چه طور بوده باشه، شعرها و آثارش غمگین یا شاد هستن که البته این یک امر طبیعیه، چون هر کسی بعضی وقت ها خیلی خوشحاله و بعضی وقت ها غمگین.
هم چنین این هم بدیهیه که شرایط جوامع انسانی تا به امروز، طوری نبوده که معنویت و نشاط بتونه رشد کنه و به تعالی لازم برسه، بنابر این طبیعیه که هر آدم درستکار و صادقی در عین شکرگذاری، نارضایتی هایی هم از این دنیا داشته باشه.
اما نکته ی اصلی اینجاست که دلیلی نداره ما تمرکز کنیم روی قسمت های غمگین، اگر چه گاهی اوقات برای خود من خوندن این شعر های غمگین واقعاً تسکینی بوده چون آدم احساس می کنه یک همدرد داره که حالش رو دقیقاً می فهمه، اما به هر حال از اونجایی که شادی و رضایت درونی ارزشمندترین چیز در این دنیاست و زندگی با غم و غصه و بی ذوقی واقعاً ارزشی نداره، پس ما باید بیشتر روی آموزه های معنوی افراد بزرگ تمرکز کنیم تا درد دل های اونها، چون اگه بنا به درد دل باشه، خودمون خیلی بیشتر از اونها درد داریم! پس بی خیال درد و غصه، زنده باد شادی، زنده باد رفاه! هر چند کمال مطلوبی وجود نداره اما خب به هر حال رشد و کمال نسبی بهتر از درجا زدنه. به قول حافظ که میگه:
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/ عالمی دیگر بباید ساخت و وزنو آدمی
بنابراین هرچند شاعران سخنان ارزشمندی رو برای ما به جا گذاشتن، اما این غایت نهایی نیست بلکه هدف اینه که ما از اونها یاد بگیریم و خوشبخت تر باشیم، وگرنه تکرار بدبختی ها هنر نیست.


باشد که رستگار شویم!

* پی نوشت:
دوستان دقت کنن که من اصلاً انتقادی نسبت به آثار استاد شجریان ندارم بلکه منظورم یه قضیه ای بود که بهش برخورد کردم و شرحش دادم. البته چه بهتر که اهل موسیقی هم به شادی بیشتر توجه کنن و سعی کنن آهنگ های آرامش بخش و نشاط انگیز ( و البته با معنا) بیشتر بسازن، چون غم گرایی اصولاً چیز خوبی نیست!

هیچ نظری موجود نیست: