۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

*** اصل آسانی و لذّت در طبیعت ***

انسان همیشه پیچیدگی ها و دشواری های داشته در زندگیش، که روز به روز هم پیچیده تر شده و الآن تقریباً همه چیز پیچیده شده، از تغذیه گرفته تا ازدواج و انتخاب شغل و تفریح و مدیریت زمان و غیره. خب اینم یکی دیگه از خطاها و گمراهی های بشر! ولی چه بهتر که یه نگاهی هم به راز و رمز های درون طبیعت بندازیم، ببینیم آیا واقعاً همه چیز باید پیچیده باشه، یا این نتیجه ی اشتباهات و ندانم کاری های بشره که وضع رو اینطور کرده؟
اول، بیایم ببینیم واقعاً در طبیعت اوضاع به چه شکله. آیا در طبیعت، موجودات با سختی و مشقّت مواجه هستن؟! آیا چمن برای رشد رنج می کشه؟! آیا هر موجودی، غذاش از قبل در طبیعت آماده نیست و غرایز طبیعیش به سادگی حل نمیشه؟ اصلاً چه دلیلی و منفعتی وجود داره که موجودات بخوان رنج ببرن؟
ممکنه بگین خب، با اینکه در طبیعت، اصل بر آسانی و عدم رنجه، اما با اینحال بعضاً رنج هایی هم هست، مثلاً همین که حیوانات گوشتخوار بقیه ی حیوانات رو می کشن و می خورن، اگرچه در جای خوش مفیده و به کنترل جمعیت و اصلاح نژاد موجودات کمک می کنه، اما به هر حال یک مقداری رنج در این بین وجود داره...
درسته، ولی آیا همه چیز پیچیده و بغرنجه مثل زندگی انسان امروزی، یا اینکه فقط بعضی چیزا و در حداقل ممکن؟
این واضحه که دنیا هم مثل بقیه ی چیزا کامل نیست و کمال مطلق هم قابل تصور نیست، ولی به هر حال اصل در طبیعت اینه که همه چیز آسون باشه و یا اگه سختی ای هم هست، در حداقل ممکن باشه. منطقی هم هست، چون همین جهان میلیاردها سال طول کشیده تا به وجود اومده و اونقدر رمز و راز و پیچیدگی در آفرینش و پیدایش جهان وجود داره، که دیگه دلیلی نداره حیات و موجودات زنده که در واقع عصاره ی تمام اون اتفاقات قبلی در کائناته پیچیده بشه! چون هدف از پیچیدگی، رسیدن به سادگیه، برای مثال، فیس بوک و جیمیل و سرویس هایی که این همه امکانات دارن و تلاش می کنن ارتباطات رو برای انسان هرچه ساده تر و همه جانبه تر کنن، اگه به پشت صحنه نگاه کنین می بینین چقدر برنامه نویس به طور شبانه روزی کار کردن و هم چنان دارن فعالیت می کنن که این سرویس ها در دسترس و قابل استفاده برای همه باشن، اما مهم اینه که هدف، تسریع و آسون تر کردن هر چه بیشتر ارتباطات هست که حتی همراه با لذت هم باشه، و به همین خاطر ظاهر زیبایی براشون طراحی کردن و حتی بعضاً این سرویس ها قابلیت تغییر پوسته و یا حتی طراحی پوسته ی دلخواه رو هم دارن (مثل جیمیل).
در طبیعت هم همینطوره، مثلاً در مورد غذای طبیعی انسان، این همه میوه ها و گیاهان متنوع، اگر چه در ظاهر برای مصرفشون، فقط کافیه اونا رو بچینیم و بجویم و خلاص! ولی اگه راجع به جنبه های مختلف زیست شناسی و ژنتیکیشون تحقیق کنیم، می بینیم که چقدر فعل و انفعال مختلف انجام میشه تا این میوه رشد کنه و اونجور که باید بشه و ما بخوریم و کیف کنیم! پس می بینیم که هر سادگی ای، کلی پیچیدگی در دل خودش داره اما همونطور که گفتم، در نهایت، هدف آسونی و لذّت هست.
خب پس چرا ما از همین قوانین طبیعت الهام نگیریم و ازشون در جنبه های مختلف زندگی استفاده نکنیم؟
چرا فکر می کنیم حتماً باید چندین ساعت در روز رو صرف پختن و نابود کردن غذا و آرایش اون با انواع ادویه جات کنیم که دچار کمبود نشیم و یا "لذت ببریم"؟ اگه همون فیس بوک و جیمیل، برای کار کردن و فرستادن هر پیغام نیاز به دو ساعت کد نویسی داشتن، آیا از خیر ارتباطات نمی گذشتیم؟!
در مورد بقیه مسائل زندگی هم همینطوره. مسائل و ضروریات اولیه ی زندگی امروزی مثل آموزش، تحصیل، شغل، ازدواج و غیره هم باید با آسونی هر چه تمام تر انجام بشن ولی متأسفانه اونقدر پیچیده شدن که واسه هر کدوم از اینا، کلی کارشناس و متخصص هم داریم و با اینحال، همین مسائل اونقدر انسان ها رو گرفتار و درگیر کرده و اونقدر استرس وارد کرده که خیلی از مردم اصل لذّت بردن از زندگی رو فراموش کردن و کمتر کسی از زندگیش راضیه. مهم ترین دلیلش همینه که انسان هنوز نفهمیده باید چه کار کنه و چی بهتره براش، و در واقع بهتر بود اگه مولانا در مثنوی معنوی می گفت:
بشنو از نی چون حکایت می کند/ از "نفهمی ها" شکایت می کند!
اما حالا که اوضاع اینطوره، چاره چیه؟
چاره اینه که از خودمون شروع کنیم و سعی کنیم تا حد ممکن از اصل "آسانی" در زندگیمون استفاده کنیم و نهایت لذّت رو ببریم. حداقل در مورد زندگی شخصی خودمون این اختیار رو داریم، یعنی این اختیار رو داریم که روش آسونی رو برای تغذیه، مطالعه، آموزش، ارتباطات اجتماعی، تربیت فرزندان و غیره انتخاب کنیم. اما در مورد اون دسته از مسائلی که همه چیزش دست ما نیست، مثل ازدواج که با اضافه شدن یه نفر دیگه همراهه و طبعاً علاوه بر عقاید و معیارهای طرف مقابل، شرایط اجتماعی و اقتصادی هم هست که باید در نظر گرفته بشه. در این طور موارد، غصه خوردن، فشار و یا زورگویی که "حتماً باید اونطور باشه که من میخوام!"، مسلماً کاری از پیش نمی بره و فقط وضع رو بدتر می کنه. اگرچه این حق انسانه که به ایده آلش برسه، ولی خب اگه شرایط مهیّا نبود، صبر و شکیبایی و تلاش برای رسیدن به یک موقعیت بهتر قطعاً کارسازه و هم چنین دلیلی هم نداره که همه بخوان به یه روش زندگی کنن و یک راه رو برن، بنابر این میشه به روش متفاوتی زندگی کرد که در اوضاع زمانه جامعه، ممکن باشه و مهم تر از اون، راحت و لذّت بخش باشه. این "ازدواج" و "مدرک دکترا" و مشاغل "رده بالا"، همه سنّت ها و قراردادهایی هستن که ساخته و پرداخته ی انسانهاست و اتفاقاً خیلی هم می تونن مفید باشن، منتها اگه موقعیتش برا کسی فراهم نبود تکلیف چیه؟ مثلاً اگه یکی خواست برای رسیدن به شغل مورد علاقش، ادامه تحصیل بده ولی پولش رو نداشت چی؟ خب واضحه که در این صورت ساختارگرایی متعصبانه فقط استرس و فشار رو زیاد می کنه، در حالی که با یه فکر آزاد و انعطاف پذیر میشه به راه حلّی پیدا کرد که هم به هدف برسیم، و هم درست انجام شه و استرس اضافه وارد نکنه. برای مثال در مورد همین شخصی که میخواد بره دانشگاه ادامه تحصیل بده ولی پول نداره، خب در شرایط امروز، خوشبختانه می تونه همچنان با استفاده از کامپیوتر و کتاب ها و امکانات مختلفی که در دسترسش هست، مهارت های لازم رو کسب کنه و با ارتباط با افراد و شرکت های متخصص در اون زمینه و نشون دادن سطح اطلاعات و رزومه، سعی کنه حمایت اونها رو جلب کنه ضمن اینکه معمولاً در هر رشته ای دوره هایی هم هست که مستقل از دانشگاهه و خیلی هم ارزون تره، ولی مدرکش مثل مدارک دانشگاهی ارزشمنده و تخصص های لازم و استاندارد هم در این دوره ها آموزش داده میشه، مثل دوره های فنّی شبکه و یا برنامه نویسی، که اگه بعضی وقتا اعتبارشون از مدرک دانشگاهی بیشتر نباشه، کمتر هم نیست. یادمون باشه که افراد بزرگ و مشهور که به موفقیت های بی نظیری رسیدن، اینطور نبود که همه چیز براشون از همون اول فراهم بوده باشه بلکه اکثراً در محرومیت و اوضاع نامساعد بودن و این تلاش و شایستگی خودشون بوده که تونستن دستاوردهای زیادی در زندگیشون داشته باشن.
در مورد مسائلی که به بیشتر از یک نفر مربوط میشه، مثل ازدواج و بچه دار شدن، خب وضع یه مقداری فرق می کنه و اگرچه طبیعتاً نباید اینقدر پیچیده باشه، ولی به هر حال این اوضاعیه که هست. اینطور چیزایی اگه موقعیتش جور باشه و شخص هم براش تمایل داشته باشه و الویت های قبلی حل شده باشن، واضحه که یه سری آموزش ها لازمه که طرف بتونه تغییرات جدید رو بپذیره ضمن اینکه تعادل در کار و بقیه ی زندگیش هم برقرار بمونه، که نیاز به استفاده از تجربیات دیگران هست ولی اونقدرها هم پیچیده نیست. اما اگه موقعیتش نباشه، که اکثراً هم مربوط میشه به وضع اقتصادی و اجتماعی و یا آمادگی خود شخص، خب دنیا به آخر نمی رسه که! به هر حال هم چنان چیزای لذّت بخش تو زندگی زیاده و دوستی و روابط اجتماعی صمیمانه، می تونه کمبودش رو تا حد زیادی (و یا حتی به طور کامل) جبران کنه، ضمن اینکه معمولاً این مشکلات موقتی هستن و بعد از یک دوره ی چندساله، با تلاش و فعالیت شخص و هم چنین بعضی تغییرات مثبت در جامعه، اوضاع مالی شخص بهبود پیدا می کنه و می تونه بقیه ی زندگیش رو هم تکمیل کنه، ولی در این مدّت دلیلی برای رنج و عذاب وجود نداره چون تا دوستی و چیزای دوست داشتنی هست، باید شاد بود چون زندگی بدون شادی، اصلاً ارزش زیستن نداره. این ازدواج و بچه دار شدن و تشریفات اینچنینی، همه قراردادهایی هستن بین انسان ها و اگرچه می تونن خوب باشن، ولی به این معنی نیست که به جز اینها، بقیه ی راه ها و شیوه ها ناپسند هستن. هر راهی که صادقانه و درست باشه، خوبه. حالا اگرچه یه سری تعصبات کوکورانه و افکار پوسیده در جامعه ممکنه نپذیره که انسان ها تا زمانی که به بقیه آسیب نزنن، مختارن هر جور میخوان و هر جور می تونن زندگی کنن، ولی به هر حال شخص این حق رو داره و میشه یه جوری گلیم رو از آب بیرون کشید! 
در مورد بچه دار شدن وضع یه مقداری پیچیده تر میشه حتی اگه زن و شوهر اوضاع مالی و همه چیزشون جور باشه، ولی خب این همه ی زندگی نیست، چون بچه علاوه بر نیازهای مادی، به امنیت اجتماعی و یک جامعه ی خوب نیاز داره که بتونه تو اون رشد کنه و به شادکامی برسه. هم چنین ممکنه همه چیز جور باشه ولی یه عیبی این وسط مشکل زا باشه، و یا اینکه طرف بدنش مشکل داشته باشه به خصوص مشکلات ژنتیکی، که می تونه برای بچه و یا حتی خود شخص، خطرناک و عذاب آور باشه. حالا ممکنه در اکثر موارد برای اینطور مشکلاتی هم راه های علمی و طبیعی باشه (همونطور که خیلی از زوجینی که مشکل impotence یا ناتوانی جنسی داشتن تونستن با خام گیاهخواری درمان بشن، چون در طبیعت تولید مثل هم مثل تغذیه، یه مسئله ی ساده ایه و طبیعت حلّش کرده، خیلی قبل از اینکه دانشمند های قلابی به مغز محدود و پلیدشون فشار بیارن برای کشف داروها و راه های مصنوعی و خالی کردن جیب ملّت ضمن تولید بچه های ضعیف و ناقص!) ولی چیزی که مهم تره، خود زندگی و ارزش زیستن و شادیه و آدم باید یادش باشه که بالأخره این سیاره و جهان، متعلق به همه ی موجوداته و این عادلانه و منصفانه نیست که هر کس فقط به فکر تحفه های خودش باشه در حالی که این همه کودک گرسنه هست و این همه مشکل. در واقع تمام مشکلاتی هم که هست، زاییده ی همین خودخواهی های بی مورده. کمک کردن به دیگران هم لذت بی نظیر خاص خودش رو داره. جدای از همه ی اینها، همونطور که دلیلی نداره همه ی انسان ها فقط یک راه رو برن، واقعاً اجباری هم نیست که همه بچه دار شن و این به معنای سرکوب غرایض نیست (چون سرکوب هیچ وقت چیز خوبی نیست)، بلکه یک کنترل آگاهانه هست که در واقع یک نعمتیه که در وجود بشر گذاشته شده که بتونه از قدرت اختیارش درست استفاده کنه. در حال حاضر که جمعیت جهان اینقدر زیاده، با بچه دار نشدن یک نفر، نسل بشر منقرض نمیشه! چون مطمئناً افکار هر کس با دیگری فرق داره و همه به یه روش زندگی نمی کنن. بعضی ها با این شرایط علاقه ای به بچه دار شدن ندارن، دمشون هم گرم!  چون چیزی هم به مشکلات اضافه نمی کنن و چیزی هم از روح آدم کم نمیشه با وجود یکی دو تا کم و کاستی. در طبیعت هم حیواناتی مثل "قاطر" شرایطشون طوریه که نمی تونن بچه دار بشن و این تقصیر اونا نیست اصلاً هم ناراحت نیستن! البته عقاید آدم در شرایط و زمان های مختلف، تغییر می کنه و اگه طرف همیشه منطقی و آگاه باشه، مشکلی پیش نمیاد. تمسخر و تحقیر هم کار افراد پست و حقیره. پس چرا به تحقیرها و عقده های یه عده ی معدود اهمیّت بدیم؟ البته این امید هست که بالأخره اونها هم روزی به حقیقت برسن و یاد بگیرن به عقاید مختلف احترام بذارن، چون در غیر اینصورت با جهالت و نقص از دنیا میرن که بزرگترین ضرر کننده هم این وسط خودشون خواهند بود، چون از حقیقت زندگی چیزی درک نکردن...
به قول یک وبلاگ نویسی که اسمش رو یادم نیست که البته این جمله هم منحصر به فرد نیست و هر کس کمی فکر کنه بهش می رسه:
"هر روز کلی کودک از گرسنگی و کلی آدم از بیماری تلف میشن و کسی هم اونا رو جدی نمی گیره. پس اگه شما هم مشکلی دارین، خودتون رو بیش از حد جدی نگیرین!"

بله، به جای بیش از حد جدی گرفتن، بهتره سعی کنیم بیشتر لذت ببریم و راحت باشیم و زندگیمون رو درست کنیم و اگه کاری هم از دستمون بر اومد برای بهتر کردن زندگی دیگران، بهتره دریغ نکنیم چون اول به نفع خودمونه. 

باشد که رستگار شویم! 


هیچ نظری موجود نیست: