۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

نقد کوتاهی بر مناجات نامه خواجه انصاری

از دو هفته پیش، شروع کردم به خوندن مناجات نامه ی خواجه عبدالله انصاری (که ما چاپ 1365 اون رو داریم و گردآورنده: منصورالدّین خواجه نصیری). هر وقت فرصت میشد چند صفحه از اون رو می خوندم تا اینکه امروز تمومش کردم. باید بگم که خوندنش خالی از لطف نیست و بعضی جاهاش خیلی زیبا و پرمعناست. با توجه به اینکه بهترین دین، آیین و روشیه که از آدم، انسان بهتری بسازه، همونطور که "دالایی لاما" هم گفته، بنابر این خوندن چنین کتاب هایی برای همه مفیده، صرفنظر از اینکه شخص از چه دین و آیینی پیروی کنه.
مناجات نامه ی انصاری به دلیل نثر مسجّعی که داره معروفه، ولی شعرهای زیبایی هم در این مناجات نامه هست و مهم تر از همه ی این زیبایی های ظاهری، درون مایه ی خوبی هم داره، اگرچه اونم مثل بقیه چیزا، کامل و عاری از نقص نیست. یکی از ایرادهایی که من در این مناجات نامه دیدم که شاید همین باعث میشه مردم زیاد به طرف چنین آثاری نرن و از قسمت های خوبش بهره مند نشن، اینه که بعضی جاها انسان و حتی ذات زندگی رو پوچ و بی ارزش تلقی کرده در حالی که واقعاً این طور نیست و درسته که انسان در مقابل جهان در حد یک اتم هست، ولی به هر حال هر اتمی یه نقشی در جهان داره و بشر هم از ظرفیت ها و استعدادهای خیلی زیادی برخورداره، به همین خاطر خیلی از بزرگان و انسان هایی که به درجات بالاتر از کمال رسیدن، همیشه سعی کردن بزرگی مقام انسان و ظرفیت هاش رو به اون گوشزد کنن، و هم چنین زندگی که دیگه جای خودش رو داره و اگر دنیا مشکلاتی داره، ولی ذات زندگی زیبا، ارزشمند و بی نظیره و با هیچ چیز قابل قیاس نیست. بنابر این این طور توصیفاتی که بخواد انسان رو هیچ و پوچ نشون بده (حتی اگه فقط در ظاهر اینطور باشه)، درست نیست هر چند ممکنه منظور خواجه عبدالله در باطن چیز دیگه ای بوده باشه و یا اینکه به خاطر بیدار کردن مردم زمانه ی خودش این کار رو کرده، ولی به هر حال بزرگی آفریدگار دلیل نمیشه که مخلوق بی ارزش باشه! یه آفریدگار با ارزش، یه مخلوق پوچ و بی ارزش درست نمی کنه چون در این صورت با ذات خودش تناقض داره!
اما از قسمت های خوب کتاب واقعاً خوشم اومد و استفاده کردم. به هر صورت، آفریدگار این زندگی رو به ما داده و زندگی هم ارزشمنده، پس چه بهتر که ازش خوب استفاده کنیم و پرورش پیدا کنیم و به کمال بالاتری برسیم. اگه خوب زندگی کنیم، قطعاً با ارزشه ولی منم میگم زندگی با خفّت و خواری و ظلم، حتی از پوچ هم، پوچ تره! و بدون شادی، لذت و آزادگی، زندگی وجود نداره بلکه فقط یه جور زنده بودن همراه با مشقّته...
به امید اینکه معونیت هم همراه با مادیات و تکنولوژی رشد کنه و بیشتر بهش بها داده بشه...
باشد که رستگار شویم!

لینک مطلب و نظرات در اون یکی وبلاگم:

http://www.tarfandestan.com/forum/blogs/110705/blog11920.html

هیچ نظری موجود نیست: