۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

هر ندایی که تو را بالا کشید...

زندگی با تمام زیبایی ها و شگفتی های ظاهری و باطنیش، به معنا نیاز داره که این معنا یعنی همون ذوق و شوق، حالا برای هر کس یه چیز ذوق و شوق داره. منتها الآن متأسفانه دغدغه های بسیار پیش و پا افتاده شدن مسائل اصلی برای اکثر مردم، از جمله خوراک، پوشاک، شغل، ازدواج و این طور مسائلی که در طبیعت بسیار ساده هستن ولی الآن شدن مسائلی که حل اونها به شدت سخته. انکار هم نمیشه کرد، چون این شرایطیه که انسان ها به وجود آوردن و باید سعی بشه بهترین راه رو انتخاب کرد و اگر چه هیچ کدوم از آرزو ها و خواسته های انسان نباید سرکوب بشه، ولی تحمل، کنترل و صبر هم بسیار لازمه چون به هر حال یک شبه نمیشه به همه چیز رسید. 
قبلاً هم در مورد مسائل اجتماعی مختلف نوشتم. واقعاً انسان باید متوجه باشه که زندگی به معنی همین لجنزار کسالت آوری که در اثر اشتباهات و نادانی ها انسان به وجود اومده نیست، بلکه زندگی یه هدیه ی سرشار از ذوق و شوق و لذته که انسان فقط زمانی می تونه از اون حداکثر استفاده رو ببره که ارزش و قدر تمام خوبی ها رو درک کنه و از هر لحظه ی اون لذت ببره.
مشکلات هست ولی ما چرا جلو لذت بردن خودمونو بگیریم؟
واضحه که اگه بخوایم خوشبختی خودمون رو وابسته به ازدواج یا خرید فلان ماشین و یا قبولی در دانشگاه بدونیم، فقط خودمون رو گول نمی زنیم و با سرعت بیشتری از خوشبختی دور خواهیم شد! برعکس، وقتی به دنبال خوشبختی درونی بریم و سعی کنیم همون طور که میخوایم زندگی کنیم در عین حال که روش درستی برای زندگی انتخاب کنیم که همراه با بی آزاری برای دیگران و سایر جانوران باشه، اون موقع دیگه چه مجرد باشیم چه متأهل، چه پولدار باشیم چه بیکار، چه دانشجو باشیم چه فارغ التحصیل، در هر صورت همراه با ذوق و لذت زندگی می کنیم. بی ذوقی یعنی مرگ! ببخشید_ یعنی بدتر از مرگ. روزمرگی و کسالت چیزی نیست که با روح یک موجود زنده سازگار باشه، بنابر این این رو باید تو الویت قرار بدیم. آسمون به زمین نمیاد اگه آدم ده سال دیرتر ازدواج کنه، و ما واقعاً ضرر نمی کنیم اگه سینمای خانگی نداشته باشیم! اما بی ذوقیه که لحظات و عمر ما رو تباه و پوچ می کنه. اصولاً زندگی بدون لذت وقت تلف کردنه.
پس بیایم به جای فکر کردن به مسائلی که کنترلشون چندان در دست ما نیست و مسائلی که جامعه ی منحرف و تبلیغات همش میخوان تو مغزمون فرو کنن، به لذت های واقعی فکر کنیم. انسان ها، مسائلی که در طبیعت خیلی ساده و ابتدایی بودن رو به شدت پیچیده و مسخره کردن، از جمله نیاز به غذا که الآن با این شیوه های نادرست کشاورزی و این جمعیت زیاد شده یه معضل! پس دیگه نیازهای خودمون رو به معضل تبدیل نکینم و طوری زندگی کنیم که در نهایت به همه ی خواسته هامون برسیم. عجله هم دزد لذّته! ما فقط باید از فرصت به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.
خیلی ها فکر می کنن من چون گیاهخوار شدم و یا چون طرز فکرم نسبت به خیلی از مسائل زندگی تغییر کرده، دارم خودم رو زجر میدم. و یا بعضی ها فکر می کنن منم مثل خودشون تمام جهان رو در شکم و زیرشکم می بینم! اما خوشبختانه فعلاً اینقدر خوار و کسل نشدم و به امید آفریدگار، به همون روشی که خودم میخوام زندگی می کنم و قطعاً من بیشتر از هر کسی به فکر لذت های خودم هستم، هم لذت های سطح پایین و هم لذت های سطح بالاتر. به امید اینکه در همه ی مراحل موفق بشم، ولی از خدا میخوام که نذاره منم یه لجن دیگه به این لجنزار اضافه کنم! رسیدن به زندگی ایده آل وظیفه ی هر انسانه، و منم مشتاقانه دوست دارم وظیفم رو درست انجام بدم....

این شعر مولوی رو هم به خاطر بسپاریم، که همیشه یادمون باشه داریم تو چه مسیری حرکت می کنیم:

هر ندایی که تو را بالا کشید / آن ندا می دان که از بالا رسید
هر ندایی که تو را حرص آورَد / بانگ گرگی دان که آن مردم دَرَد

پس حواسمون باشه که گیر گرگ درونی نیوفتیم چون در اون صورت، مطمئناً خودمون بیشتر از هر کس دیگه ای ضرر می کنیم...

باشد که رستگار شویم! 

لینک مطلب به همراه کامنت ها در اون یکی وبلاگم:
http://www.tarfandestan.com/forum/blogs/110705/blog11830.html

 کامنت یکی از دوستان:
آره معین جان، من هم با نظرات شما کاملاً موافقم. به قول خیام:

در دهر هر آن که نیم نانی دارد // وز بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی// گو شاد بزی که خوش جهانی دارد

متأسفانه بعضی از ما انسان ها آنچنان خودمون رو گرفتار برخی موارد بسیار بی اهمیت در زندگی کردیم و آنقدر به 
چنان مسائل بیهوده ای بها می دیم که خودمون رو از شادی واقعی محروم کردیم.

در مورد تغذیه هم همینطوره. به من هم مثل شما خیلی از دوست و آشنایان و اطرافیان خورده می گیرند که تو بیخود خودت رو از خوردن خیلی غذاها و نوشیدنی های خوشمزه! محروم کردی و داری خودت رو رنج می دی! اما به عقیده من نخوردن مواد حیوانی مُرده و یا غذاهای پخته شده شاید در اوایل کار یه خورده با سختی همراه باشه اما وقتی این عادات غلط و بیمار کننده جسم و روح عوض بشه و بدونیم که به جای اون مواد مُرده و مضر حداقل صدها نوع میوه ی خوشمزه، رنگارنگ و خوشبو وجود داره اون وقت خواهیم فهمید که استفاده از تغذیه ی طبیعی به هیچ وجه رنج دادن خود و ریاضت کشیدن نیست؛ بلکه انتخاب یک روش سالم و بسیار لذت بخش در تغذیه است. به قول سعدی:

اگر لذت ترک لذت بدانی // دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
پاسخ من:
دقیقاً. اون بیت از سعدی هم بسیار مناسب این مبحث بود.
انسان برای رسیدن به لذت واقعی، لازمه که اول خودخواهی و کوته فکری رو بذاره کنار و ببینه که دنیای بزرگتری هم وجود داره و لذت هایی وجود داره که با هیچ کردوم از لذت های روزمره و تکراری دیگه قابل قیاس نیست...

باشد که بیشتر لذّت ببریم! 

هیچ نظری موجود نیست: