۱۳۹۲ آبان ۱, چهارشنبه

تجربه، بالاتر از فلسفه بافی

ریچارد فاینمن، فیزیکدان معروف، یه حرف بسیار جالبی زده و میگه:
"شما می توانید اسم یک پرنده را به هزار زبان مختلف یاد بگیرید، اما در پایان، این امر هیچ چیز از ماهیت پرنده به شما نشان نمی دهد! پس مهم نیست که شما چه اسمی بر روی پدیده های مختلف می گذارید. برای فهمیدن ماهیت، لازم است که به درون آن تعمّق کنید..."

الآن در مورد هر چیزی هزار جور فلسفه وجود داره، مثلاً در مورد زبان و ادبیات، اما در آخر، طرز استفاده ی ما از زبان مهم تر از هر چیز دیگه ایه. یکی با استفاده از این زبان رمان های عالی می نویسه، یکی اطلاعات علمی رو به بهترین شکل منتقل می کنه و یکی با به کار گرفتن ذوق و استعداد خودش، شعرهای خیلی عالی می نویسه که در خیلی موارد قواعد دستوری رو هم رعایت نمی کنه و ممکنه کل فلسفه ی زبان رو هم ببره زیر سؤال!
و هم چنین در مورد زندگی و ماهیت اون، به تعداد انسان های روی زمین فلسفه وجود داره، ولی نهایتاً و با وجود همه ی فلسفه بافی ها و تفسیرها، زندگی هم چنان یک راز باقی می مونه و تا زمانی مراحل مختلف اون رو تجربه و حس نکنیم، هیچ تصوری نمی تونیم ازش داشته باشیم...
اینجاست که دوباره اهمیّت فکر باز و نچسبیدن به این یا اون، قابل درک میشه. پس تجربه کنیم هر چیزی رو که دوست داریم و از هر روشی که باهاش راحت تریم. مطمئناً خود زندگی از همه ی فلسفه ها مهمتره!

هیچ نظری موجود نیست: