۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

خودکشی و بیشتر از خودکشی!

در بسیاری از آیین ها، خود کشی یک امر ناپسند و یک گناه بزرگ محسوب میشه، هم چنین تقریباً در تمام کشورها، خودکشی در ملأ عام یک جرم محسوب میشه که البته منطقی هم هست چون برای جامعه چیز خوبی نیست...
اما چرا خودکشی رو تا این حد گناه و کار ناپسندی قلمداد کردن که گناه اون رو با کشتن یه شخص دیگه یکی دونستن؟ آیا حقیقتی در چنین دیدگاه هایی هست که بهشون توجه نشده؟!
واقعیت اینه که به هر حال با هر عقیده و دیدگاهی که داشته باشیم، به راحتی می تونیم احساس و درک کنیم که این کار، از رشد و شکوفایی شخص جلوگیری می کنه که اصلاً چیز خوبی نیست اگه شخص امکان رشد رو از خودش سلب کنه. اگه مشکل این باشه که در مورد هدف و علّت وجود خودمون و هم چنین آینده آگاه نیستیم، خب این چیزیه که همه ی موجودات دیگه هم درگیرش هستن و اصلاً توجیه خوبی نیست، چرا که به هر حال با گذشت زمان و افزایش درک و فهم، یک سری حقایق برای ما نمایان میشن و خب یه شگفت زدگی خاصی هم در این قضایا هست که خودش لذتی جداگانه داره!
اگه هم سختی های مختلف در زندگی، ما رو به لبه ی پرتگاه پوچی می رسونه به طوری که لذت ها و زیبایی های زندگی رو از یادمون ببره، بازم امیدواری خیلی بهتر از خود کشیه، چون خودکشی اصلاً چیزی رو حل نمی کنه و به هر حال اوضاع همیشه یک جور نمی مونه و بالأخره با سعی و تلاش، تغییرات مثبتی هم رخ میده و جهان دائماً در حال تغییر و دگرگونی هست...
اینها البته حالت های کلی و عمومی هستن. بعضی اوقات استثنائاتی هم وجود داشته، مثلاً طرف برای جلوگیری از غرق شدن در خفت و خواری، خودش رو به اصطلاح "خلاص" کرده که البته معمولاً همیشه راه بهتری هم وجود داره که ممکنه ما اون رو نبینیم، ضمن این که بعضی ها هم مثل من عقیده دارن که خیلی از چیزایی که در زندگیمون می بینیم، نتیجه ی اعمال و افکار گذشته ی ماست، حتی اعمالی که در زندگی های قبلی انجام دادیم (که قانون کارما یا همون قانون سوّم نیوتن این قضیه رو توضیح میده)! البته این بازم شامل همه چیز نمیشه، مثلاً نمیشه ظلمی مثل برده داری رو توجیه کرد به دلیل اینکه بگیم: "احتمالاً این برده ها در زندگی قبلیشون گناهی مرتکب شدن که الآن دارن این نتیجه رو می بینن!" اما میشه گفت چیزایی که تو زندگیمون دوست نداریم ببینیم و دست ما هم نیست، تا حدی مربوط میشن به افکار و اعمال گذشته ی خودمون.
پس می بینیم که خودکشی بیشترین ضررش به خود شخص می رسه، و نتایج منفی ای هم براش به دنبال خواهد داشت، ولی با این حال، آیا برای این کار، یک "عذاب ابدی" تعیین شده؟!
حالا در این مورد هم کلی عقیده وجود داره، اما من شخصاً طرفدار عقیده ی کسانی هستم که میگن خداوند مهربونه و هیچ عذابی هم در کار نیست، بلکه هر چی هست نتیجه ی اعمال خود ماست و همیشه راه برای اصلاح و رشد هست. وقتی جهان داره به سمت کمال بی پایان پیش میره، اصلاً دلیلی وجود نداره که یه غذاب بخواد ابدی باشه و چنین حرفی هم منطقی نیست، مگر اینکه مفهوم دیگه ای مد نظر ما باشه، مثلاً منظور ما می تونه این باشه که اگه شخصی در مقطعی گناهی انجام بده و بعدها که در راه کمال رشد کرد و اونها به یادش اومد، از این افسوس بخوره که چرا در یه مقطع زمانی اونطور که باید استفاده نکرد و موجب ضرر و خسارت شد.
من فکر می کنم که در واقع همونطور که روزه گرفتن، دعا کردن و چنین کارهایی نفعش به خودمون می رسه، اعمال ناپسند و زشت هم ضررش بیشتر از همه، به خودمون برسه و این همون عذابه، ولی این که بخوایم بگیم ابدی هست، خیلی نمی تونیم مطمئن باشیم چون ناشناخته ها خیلی بیشتر از چیزایی هستن که تا حالا تونستیم درک کنیم. همین مفهوم ابدیّت هم برای ما به آسونی قابل درک نیست، ولی از طرف دیگه، راحت تر می تونیم این رو درک کنیم که محبّت و شادکامی لایق ابدی بودن هستن، نه رنج و عذاب!...

باشد که رستگار شویم!



شخصی رو می شناختم که دائم می گفت هر کاری بکنی چه بد، چه خوب، خیر و بهره و یا بدیش رو توی همین دنیا می بینی

اگه به دونا دون یا تناسخ اعتقاد داشته باشید، این دنیا براتون مثل یه بازی کامپیوتری می مونه که هر بار که اجراش می کنید اگه خوب عمل کنید امتیاز بیشتر و اگر هم خوب عمل نکنید امتیازی نمی گیرید. و این گرفتن امتیاز بیشتر باعث ارتقاء به مرحله بعدی یا همون بعد روحانی بالاتر هست و ما رو به اصل خود ، نزدیک تر می کنه. و اگر امتیازی هم نگیرید شاید تنزل کنیم و یا تو همون مرحله قبل بمونیم. و به نظر من شاید تنزل روحانی داشته باشیم و از اصل خودمون دور بشیم ولی رنج و عذاب نخواهد داشت.

هیچ نظری موجود نیست: