امروز برای اولین بار رفتم به انجمن و رستوران خام گیاهخواری ایران (چون من ساکن تهران نیستم) و اونجا به طور حضوری با بچه های باحال و پر انرژی انجمن دیدار داشتم. به نظرم فضای بسیار خوب و دوستانه ای که اونجا حکمفرماست، ارزشش رو داره که هر کس حداقل یه بار هم که شده سری به این رستوران پاک بزنه، ضمناً در اون دو ساعتی که من اونجا بودم، یه مهمون معروف داشتن که ایشون، مادر گلشیفته فراهانی بود!
اما در باب غذا و خوشمزگی، اگرچه من خودم معتقدم غذا باید به طبیعی ترین و ساده ترین شکل ممکن مصرف شه که بیشترین مواد مغذی رو به بدن برسونه، ولی خب تنوع و تجربه ی خوبیه اگه گهگاهی آدم از غذاهای خوشمزه ای که با تغییر شکل و اضافه کردن یه سری چاشنی ها تهیه میشن و در عین حال همچنان خواص شفابخش خودشون رو دارن و بدن رو سمّی و اسیدی نمی کنن، لذت ببره. سوپ خام گیاهیشون که واقعاً خیلی طعم عالی داشت، کباب خام گیاهی هم که از ترکیب جوانه ی گندم و چند تا گیاه خوش طعم دیگه تشکیل شده بود و شکلش هم خیلی شبیه کباب بود، به همراه روغن زیتون و نارنج، به حدی خوشمزه بود که من باورم نمیشه کسی اونو تست کنه و بازم هوس کبابی رو بکنه که از لاشه ی حیوون تشکیل شده و آثار خون در اون به وضوح دیده میشه!
آب کرفس هم شد نوشیدنی ما، که اصلاً حال دیگه ای به آدم میده. در کل غذاهاش اونقدر خوشمزه بود که من دیگه تا آخر عمر هیچ وقت هوس غذای پخته نمی کنم و اگه بخوام هر از گاهی کمی از تغذیه ی کاملاً طبیعی فاصله بگیرم، میرم سراغ آشپزی خام گیاهخواری! کتاب این سبک آشپزی رو هم از همون جا تهیه کردم، خودم که فعلاً وقت اضافه ای برای آشپزی ندارم اما امیدوارم با استقبال مادرم و خانواده مواجه بشه، چون حیفه واقعاً آدم غذای ناسالم بخوره و بعد به خیال خودش "لذت" ببره! در صورتی که واقعاً راه بهتری هم هست، و اگه کسی خام گیاهخوار شده ولی همچنان برای خوردن غذای پخته تحریک میشه، کافیه یه بار آشپزی خام گیاهخواری رو امتحان کنه و خودش نتیجه رو ببینه!
تازه کوفته ی خام گیاهی، همبرگر خام گیاهی، شیرینی و بستنی خام گیاهی هم هست! پس خوش به حال خام گیاهخواران...
اما در باب غذا و خوشمزگی، اگرچه من خودم معتقدم غذا باید به طبیعی ترین و ساده ترین شکل ممکن مصرف شه که بیشترین مواد مغذی رو به بدن برسونه، ولی خب تنوع و تجربه ی خوبیه اگه گهگاهی آدم از غذاهای خوشمزه ای که با تغییر شکل و اضافه کردن یه سری چاشنی ها تهیه میشن و در عین حال همچنان خواص شفابخش خودشون رو دارن و بدن رو سمّی و اسیدی نمی کنن، لذت ببره. سوپ خام گیاهیشون که واقعاً خیلی طعم عالی داشت، کباب خام گیاهی هم که از ترکیب جوانه ی گندم و چند تا گیاه خوش طعم دیگه تشکیل شده بود و شکلش هم خیلی شبیه کباب بود، به همراه روغن زیتون و نارنج، به حدی خوشمزه بود که من باورم نمیشه کسی اونو تست کنه و بازم هوس کبابی رو بکنه که از لاشه ی حیوون تشکیل شده و آثار خون در اون به وضوح دیده میشه!
آب کرفس هم شد نوشیدنی ما، که اصلاً حال دیگه ای به آدم میده. در کل غذاهاش اونقدر خوشمزه بود که من دیگه تا آخر عمر هیچ وقت هوس غذای پخته نمی کنم و اگه بخوام هر از گاهی کمی از تغذیه ی کاملاً طبیعی فاصله بگیرم، میرم سراغ آشپزی خام گیاهخواری! کتاب این سبک آشپزی رو هم از همون جا تهیه کردم، خودم که فعلاً وقت اضافه ای برای آشپزی ندارم اما امیدوارم با استقبال مادرم و خانواده مواجه بشه، چون حیفه واقعاً آدم غذای ناسالم بخوره و بعد به خیال خودش "لذت" ببره! در صورتی که واقعاً راه بهتری هم هست، و اگه کسی خام گیاهخوار شده ولی همچنان برای خوردن غذای پخته تحریک میشه، کافیه یه بار آشپزی خام گیاهخواری رو امتحان کنه و خودش نتیجه رو ببینه!
تازه کوفته ی خام گیاهی، همبرگر خام گیاهی، شیرینی و بستنی خام گیاهی هم هست! پس خوش به حال خام گیاهخواران...
لینک این مطلب و نظراتش در اون یکی وبلاگم:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر