۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه

*** خام خواری، یا پخته خواری واقعی؟! ***

اینکه پخت و پز از چه زمانی شروع شده و به چه علتی، هنوز چندان مشخص نیست اما یکی از قوی ترین نظریه ها در این زمینه اینه که انسان در اثر قحطی و یخبندان و غیره که مجبور شده گوشت بخوره، چون خامش خیلی بدمزه و هضمش هم مشکله، وقتی انسان آتیش رو کشف می کنه و می بینه که گوشت پخته قابل تحمل تر میشه، یواش یواش بقیه ی مواد غذایی از جمله گیاهان رو هم روی آتیش نابود می کنه و به این شکل، اصل طبیعی خامخواری که تمام موجودات (چه گیاهخوار و چه گوشتخوار) از اون پیروی می کنن به فراموشی سپرده میشه و هر چند الآن افراد نسبتاً زیادی به فلسفه ی خامخواری پی بردن و هر روز هم به تعداد این افراد اضافه میشه، هنوز هم عده ی زیادی وقتی اسم خامخواری میاد، با یه نگاه عاقل اندر سفیه تصور می کنن که برتری انسان نسبت به بقیه موجودات در همین پخت و پز یا به عبارتی "خاکستر سازی غذاهای ناب طبیعی!" هست و بدون پخت و پز تمدن از بین میره! زهی خیال باطل!
حالا در مورد مضرات پخت و پز و از بین رفتن مواد مغذی قبلاً در کتاب ها و مقالات مختلف نوشته شده و چیز عجیبی هم نیست، چرا که کاملاً واضحه وقتی 80 درصد ارزش غذای طبیعی روی آتیش از بین بره، دیگه خاصیتی از اون غذا باقی نمی مونه. تازه روغن هم که بهش اضافه شه خودش یه معضل جداگانه هست. در واقع به ندرت یه غذای پخته خاصیتی هم داره! (مثلاً لوبیا استثنائاً پختش هم خواصی داره، هر چند مصرف خامش به شکل جوانه زده خیلی بهتره، و یا جوشانده های گیاهی هم خواصی دارن که البته اون ها هم اگه خام و بدون حرارت تهیه بشن بهتره) من که خودم فعلاً خام گیاهخوار مطلق نیستم اما تا حد ممکن یعنی 80 تا 90 درصد خام گیاهخواری می کنم و سعی می کنم انواع و اقسام گیاهان طبیعی رو مصرف کنم. و بر خلاف تصور خیلی ها، بادمجان و سیب زمینی رو خیلی راحت میشه خام خورد که همین باعث بهره مندی از خواص بی شمارشون میشه و پخته ی اونا فقط ضرر داره برا بدن! این ها رو هر کس کمی تحقیق کنه به راحتی پی می بره...
اما به نظر من واژه ی "خام خواری" چندان واژه ی مناسبی برای شیوه ی طبیعی تغذیه نیست و "تغذیه ی طبیعی" واژه ی مناسب تریه، چرا که غذاهای طبیعت با نور و حرارت خورشید می رسن و انرژی حیاتی خورشید در اون ها ذخیره میشه، بنابر این به حد لازم پخته میشن، و دقیقاً به همین خاطره که باید بذاریم میوه ها برسن بعد اونا رو مصرف کنیم، چون میوه ی نارس هنوز کامل نشده و در واقع هنوز به "پختگی" لازم که مواد حیاتی رو داشته باشه نرسیده، و چیدن میوه های نارس و استفاده از گاز استیلن برای رسوندن مصنوعی اون ها هم کار کاملاً نادرستیه و متخصصین زیادی به این امر اعتراض کردن، بنابراین می بینیم که کار طبیعت در عین اینکه ساده به نظر می رسه، اما پیچیدگی ها و رمز و رازهای زیادی داره...
در حقیقت خام گیاهخواری یعنی پخته خواری واقعی! اما پخت و پز مصنوعی انسان یعنی "خاکستر خواری"! چون درجه حرارت های بالا مواد غذایی رو نابود می کنه و کلی اختلال به وجود میاره. اصلاً چه دلیلی وجود داره که غذایی که در طبیعت پخته شده رو دوباره بپزیم؟! تازه کلی هم وقت صرف این کار بیهوده و مضر کنیم! حالا اینکه به نظر میاد غذای پخته (=تفاله) مزه ی بهتری داره، فقط به دلیل اینه که ما به این روش نادرت تغذیه عادت کردیم. من الآن طبق تجربه ی خودم، غذاهای خام مزه ی خیلی خوبی دارن ولی اینکه بعضی وقت ها غذای پخته می خورم و بازم اونو خوشمزه به حساب میارم، به این دلیله که سال ها ازش خوردم و بهش عادت دارم. اگه یه نفر از بدو تولد خام گیاهخوار بوده باشه و به سن من رسیده باشه، بعید می دونم غذای پخته رو به خام ترجیح بده...
عادت خیلی تأثیر می ذاره تو ذائقه ولی خب دلیل نمیشه چون ما به یه چیز نادرست عادت کردیم پس همونو ادامه بدیم. منظورم فقط عادت غذایی نیست، بلکه عادات ذهنی رو هم شامل میشه. مثلاً همین مفهوم اشتباهی که از خام و پخته برداشت شده، یکی از عادت های ذهنی ماست که باید تغییر کنه. در واقع غذاهای طبیعی پخته هستن و تغذیه ی طبیعی، پخته خواری حقیقیه! پخته خواری کاذب انسان ها تغذیه ی غلط و شیمیائیه و غذای پخته(=خاکستر شده) روی اجاق گاز اصلاً غذا نیست...

خلاصه اینکه سهراب میگه: "چشم ها را باید شست/ جور دیگر باید دید" در همه ی موارد صدق می کنه، و در مورد عادات ذهنی ما که واقعاً خیلی بیشتر صدق می کنه!

هیچ نظری موجود نیست: