در مورد مرگ، کلی عقیده و مرام و مسلک متفاوت وجود داره، ولی در بین تمام آیین ها، اعتقاد به زندگی پس از مرگ، مشترکه حالا این که به چه شکل هست، کسی دقیقاً نمی دونه و هر کس یه عقیده و درک متفاوتی داره.
اما چیزی که برای خود من جالبه، اینه که با مرگ هر موجود، نسل های بعدی اون موجود و موجودات دیگه، معمولاً بیشتر تکامل پیدا می کنن، مثلاً اگه در فیلم های مستند مربوط به دایناسورها دیده باشین، این موجودات ماقبل تاریخی، 30 تُن وزن داشتن در حالی که مغزشون فقط به اندازه یه گردو بوده! الآن تقریباً هیچ موجودی اندازه ی مغزش نسبت به بدنش اینقدر ناچیز نیست! و به همین دلیل هست که موجودات الآن خیلی هوشمندترن نسبت به موجودات میلیون ها سال پیش. پس بر اساس شواهدی که می بینیم، مرگ با تکامل مرتبطه، حالا بماند که شواهدی هم در مورد زندگی پس از مرگ میشه پیدا کرد که عقیده ی "تناسخ" هم بر همین اساسه و یا عقاید دیگه که بعد از بررسی اونها و نادیده گرفتن خرافات و آلودگی ها، میشه به نتایج منطقی رسید...
حالا فرض کنید این دایناسورهای مغز نخودی! هیچ وقت نمی مردن، چه اتفاقی می افتاد؟! اون وقت دیگه امروز هم خبری از این همه تنوع جانوری نبود و پرنده های ناز هم که گفته میشه از نسل همون دایناسورهای وحشتناک! هستن، وجود نمی داشتن. پس می بینیم مرگ جسم، اون قدرها هم ترسناک نیست نیست و می تونه خیلی مفید باشه، بنابر این ارزش و حیات روح همچنان برقراره. همونطور که در پست های قبلی هم نوشته بودم، از دیدگاه علم فیزیک، این جسم ما و بقیه ی چیزهایی که می بینیم، کمتر از یک درصد واقعیت رو تشکیل میده، و 99 درصد بقیه رو انرژی و ناشناخته های دیگه تشکیل میده. پس باید کنجکاوی رو صرف اونها کرد، نه اینکه با ترس، همه ی درهای امید رو ببندیم!
باشد که رستگار شویم!
اما چیزی که برای خود من جالبه، اینه که با مرگ هر موجود، نسل های بعدی اون موجود و موجودات دیگه، معمولاً بیشتر تکامل پیدا می کنن، مثلاً اگه در فیلم های مستند مربوط به دایناسورها دیده باشین، این موجودات ماقبل تاریخی، 30 تُن وزن داشتن در حالی که مغزشون فقط به اندازه یه گردو بوده! الآن تقریباً هیچ موجودی اندازه ی مغزش نسبت به بدنش اینقدر ناچیز نیست! و به همین دلیل هست که موجودات الآن خیلی هوشمندترن نسبت به موجودات میلیون ها سال پیش. پس بر اساس شواهدی که می بینیم، مرگ با تکامل مرتبطه، حالا بماند که شواهدی هم در مورد زندگی پس از مرگ میشه پیدا کرد که عقیده ی "تناسخ" هم بر همین اساسه و یا عقاید دیگه که بعد از بررسی اونها و نادیده گرفتن خرافات و آلودگی ها، میشه به نتایج منطقی رسید...
حالا فرض کنید این دایناسورهای مغز نخودی! هیچ وقت نمی مردن، چه اتفاقی می افتاد؟! اون وقت دیگه امروز هم خبری از این همه تنوع جانوری نبود و پرنده های ناز هم که گفته میشه از نسل همون دایناسورهای وحشتناک! هستن، وجود نمی داشتن. پس می بینیم مرگ جسم، اون قدرها هم ترسناک نیست نیست و می تونه خیلی مفید باشه، بنابر این ارزش و حیات روح همچنان برقراره. همونطور که در پست های قبلی هم نوشته بودم، از دیدگاه علم فیزیک، این جسم ما و بقیه ی چیزهایی که می بینیم، کمتر از یک درصد واقعیت رو تشکیل میده، و 99 درصد بقیه رو انرژی و ناشناخته های دیگه تشکیل میده. پس باید کنجکاوی رو صرف اونها کرد، نه اینکه با ترس، همه ی درهای امید رو ببندیم!
باشد که رستگار شویم!
نظرات در اون یکی وبلاگم:
مطلبتون بسیار جالب بود. حتی این تولد و مرگ در ستاره ها هم دیده می شه، اصلاً علت به وجود آمدن خورشید ما، سیارات و در نهایت ما انسان ها و سایر موجودات، مرگ یک ستاره بسیار بزرگ بوده که از مواد حاصل از انفجار این ستاره غول پیکر ما به وجود آمده ایم. در مورد مرگ ما انسان ها و سایر موجودات هم همین طوره، به شخصه فکر می کنم اگه مرگ وجود نداشت زندگی در جهان خیلی وحشتناک تر از این می شد که الآن مرگ وجود داره! و به قول سهراب سپهری عزیز: "مرگ پایان کبوتر نیست ..."
پاسخ من:
کاملاً درسته. مرحوم صادق هدایت هم همچین نظری داشته که مرگ از یه زندگی پر از رنج، خیلی بهتره.
من فکر می کنم همونطور که ترس انسان ها از بیماری ها، خیلی دور از واقعیته و ما خام گیاهخواران این رو تست کردیم و درک می کنیم، ترس انسان ها از مرگ هم به همون اندازه دور از واقعیته! چون اکثر افراد نمی خوان در مورد اون روی سکّه کمی تأمل کنن و از اون بدتر، بعضی ها حتی نمی خوان کوچک ترین احتمالی هم بدن که شاید یه حقیقت دیگه هم امکان پذیر باشه! کلاً عقایدی که در مورد اینطور مسائل عمیق از زمان های گذشته به ما رسیده، خیلی با خرافات آمیخته شده و بنابر این لاطمه یه بار بدون هیچ تعصبی، همه چیز رو از اول مطابق با عقل، درک، شعور و منطق بسنجیم تا به نتایج واضح تری برسیم...
من فکر می کنم همونطور که ترس انسان ها از بیماری ها، خیلی دور از واقعیته و ما خام گیاهخواران این رو تست کردیم و درک می کنیم، ترس انسان ها از مرگ هم به همون اندازه دور از واقعیته! چون اکثر افراد نمی خوان در مورد اون روی سکّه کمی تأمل کنن و از اون بدتر، بعضی ها حتی نمی خوان کوچک ترین احتمالی هم بدن که شاید یه حقیقت دیگه هم امکان پذیر باشه! کلاً عقایدی که در مورد اینطور مسائل عمیق از زمان های گذشته به ما رسیده، خیلی با خرافات آمیخته شده و بنابر این لاطمه یه بار بدون هیچ تعصبی، همه چیز رو از اول مطابق با عقل، درک، شعور و منطق بسنجیم تا به نتایج واضح تری برسیم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر